برخیز که جان است و جهان است و جوانی
خورشید برآمد بنگر نورفشانی
آن حسن که در خواب همیجست زلیخا
ای یوسف ایام به صد ره به از آنی
برخیز که آویخت ترازوی قیامت
برسنج ببین که سبکی یا تو گرانی
هر سوی نشانی است ز مخلوق به خالق
قانع نشود عاشق بیدل به نشانی
برخیز و بیا دبدبه عمر ابد بین
تا بازرهی زود از این عالم فانی
او عمر عزیزی است از او چاره نداری
او جان جهان آمد و تو نقش جهانی
بر صورت سنگین بزند روح پذیرد
حیف است کز این روح تو محروم بمانی
او کان عقیق آمد و سرمایه کانها در کان عقیق آی چه دربند دکانی
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
باز هم این صدا !
بوسه بر این صدای ماندگار و همیشگی ...
معرفی یک شاعر جوان و خوش قریحه
نام : م.آرمان
نام خانوادگی : میرزانژاد
کارشناسی ادبیات فارسی
اثر انتشار یافته در سال 90:
پیش آهنگ ویرانی کوره راه
از انتشارات فرهنگ ایلیا (رشت)
انقلاب و تکامل ادبی
(بررسی اشعار نیما یوشیج)
انتشارات الکترونیکی کندو
سال 92
آثار در دست انتشار : مجموعه شعر
داستان کوتاه پاک باخته
| شعرسیاه |
نام شعر: قبله ی تاریکی
تا ژرف نای ِ روشن ِ ایمان
که بنگری
بیداربانگ ِ خروس ِ زخمی ِ شهر را
دریاب !
زبان ِ تلخ خود گشوده است و
این دهان
تکرار ِ بی دلالت و جریان ِ یاوه نیست ،
که می خواند: خورشید وار اگر بدرانم عاشق و دشوار
چادر ِ زاغ رنگ ِ ظلمات را
هر بار
سیاه جان و سیاه پرست و سیاه کار
نیستم
اما سیاه بازی ِ حریص ِ سیاه نامه گان را
فاش می کنم
در فکر تابشم به قبله ی تاریکی
بی آنکه تصدیق نمایم به جان
اهریمن ِ سیاه و
سروش ِ سیاه و
الهه ی سیاهی را ،
خورشید ِ بی کرانه ام
در انبوهی از سیاه !
میگردم و پر باز میکنم
در حال ِ تابشم از روزن ِ باریک
و همچنان این دیر به چشم آمده
جان ِ خسته را
با صبح
با هم دلان ِ خسته تر از خود
آغاز می کنم ...
(م.آرمان ) دی 90
منبع: http://www.manamensan.blogfa.com