ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقتی است که تنها به تو می اندیشم
به تو آری،به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان زل زدن از فاصله ی دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
به تبسّم،به تکلّم،به دل آرایی تو
به خموشی، به شکیبا، به تماشایی تو
به نفسهای تو در سینه ی سنگین سکوت
به سخن های تو با لهجه ی شیرین سکوت
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده چنان ساده که از سادگیش
میشود یک شبه پی برد به دلدادگیش
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول نام کسی ورد زبانم شده است
آه ای صاف تر از آئینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟
اگر این حادثه هرشبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو با آئینه اینقدر یکی است
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش
آری آن سایه که شب، آفت جانم شده است
آن الفبا که همه ورد زبانم شده است
آن الفبای دبستانی دلخواه، توییعشق من آن شبح تار شبانگاه، تویی
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
دانلود مستقیم
درود بر شما که با صدای آهنگین وگرمتان دنیایی سرشار از آرامش را به شنونده هدیه می دهید.
سلام باعرض خسته نباشید
واقعا ممنون صداتون آرامش بخشه مخصوصا با این شعر زیبا که سالهاس درتمام لحظات زندگیم زمزمه اش میکنم و دنیا خاطره ازش دارم خیلی جاها برای خیلی ها خوندم/ واقعا تشکر
ویبراسیون ذاتی صداتون فوق العاده است... فوق العاده....
ممنونم::
من دیوونه این شعرم آخه خاطراتی که باهاش دارم فراموش نشدنیه...
مالکیت آسمان از آن کسانیست که به زمین دل نبسته اند
آسمان قلبتان آبی با این صدای آسمانی
من شما را با این دکلمه شناختم و این شعر بسیار زیباست
در من انگار کسی در پی انکار من است....
...
انگار کلمات با آوای شما رقاصی می کنند
دست مریزاد
معنی بیت درمن انگار کسی در پی انکار من است چی؟
عاشقش شدم
عاقبت بخیر شین
عاااالی بود.
شعریست پر از احساس ایکاش بیشتر به عمق سادگی عاشق شدن اشاره میکردین هرچه احساس ساده تر وعمیق تر در عوض ظرافت بیشتر میشود ...احساسی که این شعر در مت برانگیخت شباهت بسیاری به شعر بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم ...داشت اما دوست داشتم همان عمق وهمان ظرافت وهمان دوام را دوباره تجربه کنم واگر بیشتر به ظرافت عاشقی می پرداختین این حس دوباره زنده میشد ... سپاس وآرزوی روزهای بهتر
من تو دوران دانشجویی یه هم اتاق داشتم هرشب این شعر رو میخواند خیلی لذت می بردیم