برای چیدن گل سرخ، نه اره بیاور،نه تبر!
سر انگشت ساده ی همان ستاره ی بی آسمانم... بس،
تا هر بهار به بدرقه ی فروردین
هزار پاییز پریشان را گریه کنم.
هم از این روست که خویشتن را دوست می دارم.
برای کشتن من، نه کوه و نه واژه
اشاره ی خاموش نگاهی نابهنگامم...بس،
تا معنی از گل سرخ بگیرم و شاعر شوم.
هم از این روست که تو را دوست می دارم.
برای مردء من، نه اندوه آسمان ،نه گور زمین،
تنها کابوس بی بوسه رفتن مرا از گفتگوی گهواره بگیر
من پنجه ی پندار بر دیدگان دریا کشیده ام
پس شکوفه کن ای نارون، ای چراغ، ای واژه!
این جا پروانه و پری به رویای مزمور ماه،
دریچه ای برای دل من آورده اند.هم از این روست که جهان را دوست می دارم....
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
درود بر شما.... بسیار دلنشین
خیلییییییییییی قشگ بوووود
ممنون