سهشنبه 1 بهمنماه سال 1392
از یاد مبر که ما انسان را رعایت کرده ایم-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان
آه،تو میدانی
میدانی که مرا
سر باز گفتن بسیاری حرفهاست
هنگامی که کودکان
در پس دیوار باغ
با سکههای فرسوده
بازی کهنه زندگی را
آماده میشوند
میدانی
تو میدانی
که مرا
سر بازگفتن کدامین سخن است
از کدامین درد.
-------------------
پیمانه ها به چهل رسید و آن برگشت.
افسانه های سرگردانیت
- ای قلب در به در! -
به پایان خویش نزدیک میشود.
بیهوده مرگ
به تهدید
چشم می دراند.
ما به حقیقت ساعت ها
شهادت نداده ایم
جز به گونه این رنجها
که از عشق های رنگین آدمیان
به نصیب برده ایم
چونان خاطره ئی هر یک
در میان نهاده
از نیش خنجری
با درختی.
با این همه از یاد مبر
که ما
- من وتو -
انسان را
رعایت کرده ایم.
------------
قلبم را در مجری ِ کهنه ئی
پنهان می کنم
در اتاقی که دریچه ئیش
نیست.
از مهتابی
به کوچه تاریک
خم می شوم
وبه جای همه نومیدان
میگریم.
آه
من
حرام شده ام!
با این همه - ای قلب در به در!-
از یاد مبر
که ما
- من وتو -
عشق را رعایت کرده ایم،
از یاد مبر
که ما
- من و تو -
انسان را
رعایت کرده ایم،
خود اگر شاهکار خدابود
یا نبود
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

همراه باشعر زیبای شاملو
اگر شاهکار نیست
من نمیدانم چیست ...
چقدر ما خوش اقبال هستیم که شما را داریم.
پاینده باشید.
زنده باشید مریم خانم
درود بر شما و دست مریزاد
آفتاب طبع تان هماره فروزان باد
بله سایت سرویس دهنده اش فایل ها رو پاک کرده
دوباره آپ میکنم سر فرصت