دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

وقتی یکجوری، یکجور خیلی سخت، خیلی ساده میفهمی-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان


وقتی یک جوری
یک جورِ خیلی سخت، خیلی ساده می‌فهمی
حالا آن سوی این دیوارهای بلند
یک جایی هست
که حال و احوالِ آسانِ مردم را می‌شود شنید،
یا می‌شود یک طوری از همین بادِ بی‌خبر حتی
عطرِ چای تازه و بوی روشنِ چراغ را فهمید،
تو دلت می‌خواهد یک نخِ سیگار
کمی حوصله، یا کتابی ...
لااقل نوکِ مدادی شکسته بود
تا کاری، کلمه‌ای، مرورِ خاطره‌ای شاید!


کاش از پشتِ این دریچه‌ی بسته
دستِ کم صدای کسی از کوچه می‌آمد
می‌آمد و می‌پرسید
چرا دلت پُر و دستت خالی وُ
سیگارِ آخرت ... خاموش است؟


و تو فقط نگاهش می‌کردی
بعد لای همان کتابِ کهنه
یک جمله‌ی سختِ ساده می‌جُستی
و دُرُست رو به شبِ تشنه می‌نوشتی: آب!
می‌نوشتی کاش دستی می‌آمد وُ
این دیوارهای خسته را هُل می‌داد
می‌رفتند آن طرفِ‌ این قفل کهنه و اصلا
رفتن ... که استخاره نداشت!


حالا هی قدم بزن
قدم به قدم
به قدرِ همین مزارِ بی‌نام و سنگ،
سنگ بر سنگِ خاطره بگذار
تا ببینیم این بادِ بی‌خبر
کی باز با خود و این خوابِ خسته،
عطرِ تازه‌ی چای و بوی روشنِ چراغ خواهد آورد!


راستی حالا
دلت برای دیدنِ یک نَم‌نَمِ باران،
چند چشمه، چند رود و چند دریا گریه دارد!؟


حوصله کن بُلبُلِ غمدیده‌ی بی‌باغ و آسمان
سرانجام این کلیدِ زنگ‌زده نیز
شبی به یاد می‌آورد
که پُشتِ این قفلِ بَد قولِ خسته هم
دری هست، دیواری هست

به خدا ... دریایی هست!





دانلود با لینک مستقیم



نظرات 2 + ارسال نظر
آرام محمدی دوشنبه 7 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 15:10

دلم گرفت
اشکم درومد

این مردمان مانند اهل کوفه می مانند
اندازه ی یک چاه مولا را نمیفهمند

چاقو به دست مردم هشیار افتاده
دیدار یوسف با زلیخا را نمی فهمند

چند سال بعد هم همینم سه‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1396 ساعت 14:24

سلام استاد . سپاس از وقتی که برای خوانش دکلمه ها میذارین . یه خواهش داشتم ؛ لطف کنین و لینک دکلمه های قدیمی رو بروز کنین . ممنون

یعنی چی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد