با چشم و دلی ، ز مهر سرشار
پرسید
چگونه میسرایی ؟
در چنبر عالم زمینی
یکباره چه میشوی هوایی ؟
ناگاه ز کدام زخمه ، گردد
چنگ دلت از نوا ، نوایی ؟
جانت ز کدام جلوه یابد
این نقش و نگار کبریایی ؟
گر نیست لطیفه بهشتی
ور نیست ودیعه خدایی
با پردگیانِ عالم شعر
دیدار چگونه مینمایی ؟
پیغام چگونه میفرستی
الهام چگونه میربایی ؟
گفتم که
- ندانم و ، ندانم
این نیز ، که من کهام ؟ کجایی ؟
وین کیست درون من ، که نالد
من نایم اگر ، کجاست نایی ؟
فریاد مرا چگونه ریزد
در قالب تنگ شش هجایی
تا در نگری جدایم از خویش
جان رقصکنان از این جدایی
سیمرغ خیال میکشد بال
مجذوب حلاوت رهایی
پوینده ، تمام هستی من
هر ذره ، به سوی روشنایی
هر صبح ، رهاتر از پرستو
این پیک دیار آشنایی
در دشت فلک به دانهچینی
در جوی سحر ، به سینهسایی
از کلبه تنگ بینوایان
تا قصر بلند پادشایی
بر بام ستارهها برآیم
هر شام بدین شکستهپایی
تا … بشکفد این جوانه شعر
چون تاج سپیدهدم ، طلایی
با این همه ، در دل تو ای دوست
تا نیست امید رهگشایی
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
با سلام و تشکر این انصاف نیست ما هر شب به این وبلاگ سر بزنیم و شما ماهی یک دکلمه اضافه کنید .لطفا شعرهای نزار قبانی را اضافه کنید خیلی زیبا هستند .همینطور سید علی صالحی .ممنون از کار زیباتون.موفق باشید
لطف داری مسعود جان
دست مریزاد استاد
لذت وافر از این کار فاخر بردم .
شعر زیبا و تعمق برانگیز و موسیقی در خور ، و االبته صدای گرم و اجرای زیبای شما
ممنون
لینک دانلود خرابه