اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود اگر دفتر خاطرات طراوت پر از ردپای دقایق نبود اگر ذهن آیینه خالی نبود اگر عادت عابران بی خیالی نبود اگر گوش سنگین این کوچه ها فقط یک نفس می توانست طنین عبوری نسیمانه را به خاط سپارد اگر آسمان می توانست ، یکریز شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد اگر رد پای نگاه تو را باد و باران از این کوچه ها آب و جارو نمی کرد اگر قلک کودکی لحظه ها را پس انداز می کرد اگر آسمان سفره هفت رنگ دلش را برای کسی باز می کرد و می شد به رسم امانت گلی را به دست زمین بسپریم و از آسمان پس بگیریم اگر خاک کافر نبود و روی حقیقت نمی ریخت اگر ساعت آسمان دور باطل نمی زد اگر کوها کر نبودند اگر آبها تر نبودند اگر باد می ایستاد اگر حرفهای دلم بی اگر بود اگر فرصت چشم من بیشتر بود اگر می توانستم از خاک یک دسته لبخند پرپر بچینم
نمیدانم رشته شما چیست ؟ ولی به نظرم با موسیقی و آهنگ شعر آشنایی ندارید همه شعرها را به یک شکل میخوانید . هر شعری احساس و آهگ ویژه ای دارد . این شکل خواندن را هر آدمی که سواد خواندن داشته باشد می خواند
نمیدانم رشته شما چیست ؟ ولی به نظرم با موسیقی و آهنگ شعر آشنایی ندارید همه شعرها را به یک شکل میخوانید . هر شعری احساس و آهگ ویژه ای دارد . این شکل خواندن را هر آدمی که سواد خواندن داشته باشد می خواند
من خیلی این وب رودوست دارم
همیشه هم میام ولی نظر نمیذارم
زنده باشی
این شعر رو با صدای ایشون خیلی دوست و بار ها و بارها گوش دادم