دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

او استکان چایی خود را نخورد و رفت-حسین زحمتکش-دکلمه رضا پیربادیان


او استکان چایی خود را نخورد و رفت

بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت



گفتم نرو ! بمان ! قسم ات می دهم ولی

تنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفت



گفتم که صد شمار بمان تا ببینم ات

یک خنده کرد و تا عدد دَه شمرد و رفت



گفتم که بی تو هیچم و او گفت بی نه با!

در بیت اخرین غزلم دست برد و رفت



یعنی به قدر چای هم ارزش...؟نه بی خیال

او استکان چایی خود را نخورد و رفت





دانلود با لینک مستقیم



نظرات 7 + ارسال نظر
راضیه ممبنی سه‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 19:31 http://www.fantin.blogfa.com

سلام و وقت بخیر. بابت این حرکت هنریتون واقعا ممنون. لذت فراوانی رو نصیب ما کردی.. فقط اگه امکانش هست بگید ک من چطور می تونم این افتخار رو داشته باشم ک اشعارم رو با صدای شما بشنوم؟.شرایط خاصی دارع؟

من تا حالا شعری ندیدم ازتون

راضیه ممبنی چهارشنبه 2 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 13:34 http://www.fantin.blogfa.com

سلام آدرس وبلاگم رو گذاشتم اشعارم از سال 88 تا الان اونجا ثبت شده .. چن تا از کارای اخیرم رو همین جا میذارم براتون:
1:
ستایشی ندارد باران!

آنجا که سقف

بیشتر از خدا می بارد

و قلب ها

لرزان تر از ابرها می تپند ...



ستودنی

ستاره هایی بودند که از چشمان مادر افتاد و

کویر کودکی مرا خیساندند..

ستودنی

شکوفه دادن نیلوفرانه مان بود

که تیری در وجدان خدا فرو نکرد

و ما را

در مردابمان خشکاند...


خدا هم

کمی....

اگر نگاه می کرد......

2:

خدای هبل الورید!


نیزه در همسایگی تو با خون وصلت کرد


و شمشیر


از لمس تو گذشت


که سر به هوا شد


به من بگو..


در سر-گردانی حسین (ع)


سرت را کدام سو گردانده بودی؟؟!


3:
ارغوانی های لخته...


کجای بغضت شکستم

که دیگر مرا گریه نمی کنی؟

کدام آیه به تکفیر جنسیت نازل شد

که بغض ها را

بی سایه ات

به حجله ی ناجنسان می برم


باور کن مادر

این خون مردگی های در گلوی من

آخر کار دست شهرمان می دهد.

بهتر است تمام کنم

تا بالا نیاورده ام

قول های مردانه ی نامردهایمان را..


به من اجازه ی مردن بده

در شهری که زنده هاش در گورند

گورها را فریاد که : آدمهایم کو....؟

4:
خاکی بودم
که هرجایی شدم
با بادی
که در تو مرا رقصاند
تو به سقط دیوار که فکر می کنی
بهوش باش
بوی عفونت مرگ را
به مشامِ پیچک رسانده ای

و عشق
زشت ترینِ شوخی هایِ خداست
برای بازگشت به دوزخ
از راه بهشت

فرو نشسته خدا
از شمال تا جنوب
دیگر هیچ زوزه ای شنیده نمی شود
بیچاره باد بادک ها
بی
چاره
من!!!

5:
همیشه از نوازش شروع می شود..
انتشار طاعون زدگی اعتمادها
در گذرگاه انگاره هایی متناقض
برای مردی که نفس کشیدن نیاموختندش
و زنی ،
که غروب تنش
هیچ حسی را امن گر گرفتن نیافت
این گونه است آغاز انهدام..
در رستاخیز گامهای ناکام
و فرصت طلبی تشنگان
اما
تمام لِتِه را هم که بنوشی
صبح فردا
تابستان از ماهور های تنت بالا می رود
و در آن سوی معامله
رویشی جان می گیرد
که پیش از این گم بود
و پس از آن نیز

همیشه از نوازش شروع می شود.....!

سر فرصت میخونم
مرسی

راضیه ممبنی چهارشنبه 2 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 20:15 http://www.fantin.blogfa.com

ممنون از شما

[ بدون نام ] دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 06:23

آقا دم شما گرم دکلمه آمد درست زیر شبستان کل نشست رو با صدای شما هزاران بار گوش کردم ، خدا خیرت بده

زنده باشی

فرح ناز سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:40

سلام استاد
خیلی وقت بود نتونسته بودم به این صفحه سر بزنم.
الان اومدم و کلی دکلمه های شنیدنی و زیبا و مثل همیشه کم نظیر دانلود کردم
چه کارهای زیبایی .... دست مریزاد
دکلمه های شما برای من علاوه بر آرامش مثل کلاس درسه. مدتهاست ضبط رو گذاشتم کنار، و بیشتر گوش می کنم
خیلی چیزاها دارم یاد می گیرم. سپاس

لطف دارید ممنون

سعید یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:54

درود بسیار زیبا

زنده باشی

پردیس دوشنبه 19 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 18:43

سلام خسته نباشید...این غزل فوق العااااااده بود
یه حس خیلی خوب داشت...نمیدونم چی بگم که بتونم تشکر کنم ولی واقعا معرکه بود...

زنده باشی همین خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد