بغض دارد سینه ام حال سه تارم خوب نیست هرکه هستی دور باش اینجا کنارم خوب نیست صحنه ی تکرار بدرود و طلاق ریل هاست چشم خیس و کوپه و سوت قطارم خوب نیست تا دلم این شور را از کوک سازم می رود بین این شوریدگی "فا"ی بکارم خوب نیست آه ای تبریزِ من از قول مولانا بگو بعد شمسش رونق شعر و شعارم خوب نیست از منِ شاعر که پرسی مثنوی هم درد داشت هرچه دارم شعر بود ،دار و ندارم خوب نیست حال و روزم خوب نیست ،روزگارم خوب نیست این حوالی هیچ چیز حول مدارم خوب نیست یک عمر با سیگار خود مثل برادر باش و بعد روی پاکت حک شود این زهر مارم خوب نیست جای من حرفی بزن تنها ترین مضراب من
زیبا زیبا
ممنون
بغض دارد سینه ام...
کاش بین دست خط ها و وجدان ادما فاصله ای نبود..
یه هر شکستنی لبخندی نبود..
زنده باشی
درد در سینه نداری که ندایی نکنی...
...
زیبا بود ولی نباید یک بیت فراموش میشد یا به عمد دکلمه نمکردین به نظرم شاه بیت همون بیت بود که دکلمه نشد
مرسی از توجه
خیلـی حــرف اسـت …
کـــه تــــو هـــر روز در گلـــویت
خــــاری کشنـــده احســـــاس کنــی
بـــــــرای کســـی کــه
” بـــدانــــی “
حتــــی یک بــار در عمـــرش
بــه خــاطـــــــر تـــو ” بغـــض ” هـــم نکــــرده اسـت…
ممنون
تو را چه می شد اگر هم کلام من بودی
شریک حال وداع و سلام من بودی...
...
.