حال آدم که دست خودش نیست
عکسی می بیند
ترانه ای می شنود
خطی می خواند
اصلن هیچی هم نشده
یکهو دلش ریش می شود …
حالا بیا وُ درستش کن
آدمِ دلگیر
منطق سرش نمی شود
برای آن ها که رفته اند
آن ها که نیستند , می گرید
دلتنگ می شود
حتی برای آنها که هنوز نیامده اند …
دل که بلرزد
دیگر هیچ چیز سرِ جای درستش نیست
این وقت ها
انگار کنار خیابانی پر تردد ایستاده ای
تا مجال عبور پیدا کنی
هم صبوری می خواهد هم آرامش
که هیچکدام نیست !
آدم تصادف می کند ,با یک اتوبوس خاطره های مست …
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
سلام موجود خوش صدا
نفست همیشه گرم و مستدام
سلام مهربووون دنگی خوووش...
میگم خیلی از شعرها که به مزاجم خوش می آید رو کپی میکنم تو وبم...
اشکالی نداره عایا
خیلی هم خوبه
سپاس موجود دنگی خوووش