دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای؟-ابوسعید ابوالخیر-دکلمه رضا پیربادیان


حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای؟
گفت: یا آب است ، یا خاک است یا پروانه ای!
گفتمش احوال عمرم را بگو،این عمر چیست؟
گفت یابرق است، یا باد است، یا افسانه ای!
گفتمش اینها که میبینی، چرا دل بسته اند؟
گفت یا خوابند، یا مستند، یا دیوانه ای!
گفتمش احوال جانم را پس از مردن ، بگو؟
گفت یا باغ است، یا نار است، یا ویرانه ای !


دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

زن جوان، غزلی با ردیف " آمد " بود-حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان

زن جوان، غزلی با ردیف " آمد " بود

که بر صحیفه ی تقدیر من مسود بود

زنی که مثل غزلهای عاشقانه ی من

به حسن مطلع و حسن طلب زبانزد بود

مرا زقید زمان و مکان رها می کرد

اگرچه خود به زمان و مکان مقید بود

به جلوه وجذبه درضیافت غزلم

میان آمده و رفتگان سرآمد بود

زنی که آمدنش مثل " آ " ی آمدنش

رهایی نفس از حبس های ممتد بود

به جمله دل من مسندالیه " آن زن "

..و "است" رابطه و"با شکوه"مسند بود

زن جوان نه همین فرصت جوانی من

که از جوانی من رخصت مجدد بود

میان جامه ی عریانی از تکلف خود

خلوص منتزع و خلسه ی مجرد بود

دو چشم داشت - دو سبز آبی بلاتکلیف

که بر دوراهی دریا، چمن مردد بود

به خنده گفت :ولی هیچ، خوب مطلق نیست

زنی که آمدنش خوب و رفتنش بد بود



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


با چتر آبی ات به خیابان که آمدی-فرهاد صفریان-دکلمه رضا پیربادیان


با چتر آبی ات به خیابان که آمدی
حتماً بگو به ابر، به باران که آمدی

نم نم بیا به سمت قراری که در من است
از امتداد خیس درختان که آمدی

امروز روز خوب من و روز خوب توست
با خنده روئیت بنمایان که آمدی

فواره های یخ زده یک باره وا شدند
تا خورد بر مشام زمستان که آمدی

شب مانده بود و هیبتی از ناگهان تو
مانند ماه تا لب ایوان که آمدی

زیبایی رها شده در شعرهای من!
شعرم رسیده بود به پایان که آمدی

پیش از شما خلاصه بگویم ادامه ام
نه احتمال داشت نه امکان که آمدی

گنجشک ها ورود تو را جار می زنند
آه ای بهار گمشده... ای آن که آمدی...


دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود-حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود

و مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود

پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود

گل شکفته ! خداحافظ، اگرچه لحظــه دیـــدارت
شروع وسوسه‌ای در من، به نام دیدن و چیدن بود

من و تو آن دو خطیـم آری، موازیــان به ناچاری
که هردو باورمان ز آغـاز، به یکدگــر نرسیدن بود

اگرچه هیچ گل مرده، دوباره زنده نشد امّا
بهار در گل شیپـوری، مدام گرم دمیدن بود

شراب خواستم و عمرم، شرنگ ریخت به کام من
فریبکــار دغل‌پیشه، بهانه ‌اش نشنیـدن بود

چه سرنوشـت غم‌انگیزی، که کرم کوچک ابریشم

تمام عمر قفس می‌بافت، ولی به فکر پریدن بود





شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان



تو را زن می خواهم -نزار قبانی-دکلمه رضا پیربادیان

تو را زن می خواهم آن گونه که هستی
از کیمیای زن چیزی نمی دانم
از سرچشمه ی حلاوت او
از این که غزال ماده چگونه غزال شد
از این که پرندگان چگونه نغمه سرایی آموختند

تو را چون زنانی می خواهم
در تابلوی های جاودانه
چون دوشیزگان
نقش شده بر سقف کلیساها
که تن در مهتاب می شویند

تو را زنانه می خواهم
تا درختان سبز شوند
ابرهای پر باران به هم آیند
باران فرو ریزد

تو را زنانه می خواهم
زیرا تمدن زنانه است
شعر زنانه است
ساقه ی گندم
شیشه ی عطر
حتی پاریس زنانه است
و بیروت
با تمامی زخمهایش ، زنانه است

تو را سوگند
به آنان که می خواهند شعر بسرایند
زن باش
تو را سوگند
به آنان که می خواهند خدا را بشناسند
زن باش


شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

دانلود مستقیم

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی-سعدی-دکلمه رضا پیربادیان

خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیابی

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی

دل خویش را بگفتم چو تو دوست می‌گرفتم
نه عجب که خوبرویان بکنند بی‌وفایی

تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی

چه کنند اگر تحمل نکنند زیردستان
تو هر آن ستم که خواهی بکنی که پادشایی

سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی‌شناسم تو ببر که آشنایی

من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت
برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی

تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبان
بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی

در چشم بامدادان به بهشت برگشودن

نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان




بازخوانی  دکلمه با صدای رضا پیربادیان

با اینکه بی مقدمه پیش آمد-سیدمهدی موسوی-دکلمه رضا پیربادیان

با اینکه بی مقدمه پیش آمد
این داستان مؤخره ای دارد
امّید، شکل منطقی ِ مردی است
که روزهای مسخره ای دارد...

می خواستم که گریه کنم امّا
گریه به این غروب نمی آید
چشم انتظار دیدن تو هستم
با اینکه روز خوب نمی آید...




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

برای بعد-احسان ایزدی-دکلمه رضا پیربادیان

شاید که سفره های پر از نان برای بعد

در خانه فقر آمده،ایمان برای بعد

یک روز دوست پشت در خانه اش نوشت:

ما خسته ایم، دیدن مهمان برای بعد

یک کوچه درکنار من و کودکی بکش

تصویر مرد پیر خیابان برای بعد

جا مانده است دفتر فریاد در حیاط

فرصت دهید، بارش باران برای بعد

هرگز کسی ندید که یخ زد نگاهمان

هرگز کسی نگفت زمستان برای بعد

پرواز، این همیشه ترین ، پیش روی ماست

یک عمر پشت میله ی زندان برای بعد

شاید برای بعد، کسی از تبار من

بهتر بگوید عاطفه، انسان برای بعد





شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان




دردهای من -قیصر امین پور-دکلمه رضا پیربادیان

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

مردمی که چین پوستینشان

مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نامهایشان

جلد کهنه ی شناسنامه هایشان

درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده ی سرودنم

درد می کند

انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام

بازوان حس شاعرانه ام

زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟

درد دوستی کجا؟




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست- محمد علی بهمنی -دکلمه رضا پیربادیان

در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را
برای این همه نا باور خیال پرست
به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست
رسیده ها چه غریب نچیده می افتند
به پای هرزه علف های باغ کال پرست
رسیده ام به کمالی که جزا نالحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست
هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری است

به تنگ چشمی نا مردم زوال پرست



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان