دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش-مولوی-دکلمه رضا پیربادیان

عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش

خون انگوری نخورده باده شان هم خون خویش


ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این

بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش

گر تو فرعون منی از مصر تن بیرون کنی

در درون حالی ببینی موسی و هارون خویش

لنگری از گنج مادون بسته ای بر پای جان

تا فروتر می روی هر روز با قارون خویش

یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق

گفتمش چونی جوابم داد بر قانون خویش

گفت بودم اندر این دریا غذای ماهیی

پس چو حرف نون خمیدم تا شدم ذاالنون خویش

زین سپس ما را مگو چونی و از چون درگذر

چون ز چونی دم زند آن کس که شد بی چون خویش

باده غمگینان خورند و ما ز می خوش دلتریم

رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش

خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال

هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش

باده گلگونه ست بر رخسار بیماران غم

ما خوش از رنگ خودیم و چهره گلگون خویش

من نیم موقوف نفخ صور همچون مردگان

هر زمانم عشق جانی می دهد ز افسون خویش

در بهشت استبرق سبزست و خلخال و حریر

عشق نقدم می دهد از اطلس و اکسون خویش

دی منجم گفت دیدم طالعی داری تو سعد

گفتمش آری ولیک از ماه روزافزون خویش

مه کی باشد با مه ما کز جمال و طالعش

نحس اکبر سعد اکبر گشت بر گردون خویش


شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان



تنها صدایت -مصطفی مستور-دکلمه رضا پیربادیان

خرمن گیسویت را نمـــــی خواهم
و کمان ابرویت را
یا غنچــــه دهان
یا قامت ســـــرو
یا لب لعل
و ماه صورتت را
نمــــــی خواهم

آه
اگر چیزی هست برای رام کردن این اسب وحشی روح
صدایت
صدایت
صدایت
تنها صدایت
از پشت تلفــن راه دور




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

خواستن همیشه توانستن نیست-رسول ادهمی-دکلمه رضا پیربادیان


خواستن همیشه توانستن نیست
من تو را می خواستم
توانستم؟
لب داشتم بوسه خواستم
توانستم؟
دست داشتم
آغوش
توانستم؟
گاهی خواستن توان ندارد
زورش به رفتن
نبودن
نیست شدن
نمی رسد که نمی رسد
او هم که گفته کوه را به دوش
می کشد
اگری داشت محال
پاسخی که هرگز نشنیده بود
او به نه باخته بود،
که چنین به ادعا حرف می زد
من ساده می گویم
اگر چشم هایت مرا
می پسندید
کارهای عجیب نمی کردم
خیلی معمولی فکر نان و خانه
می افتادم
روزها زودتر بلند می شدم
و آنقدر دوستت می داشتم
که نفهمیم
چگونه پای هم پیر شدیم
من تو را برای پایان خستگی هایم
نمی خواستم
فقط می خواستم
جای آه
دهانم گرم اسمت باشد
عزیزم هایی که قبض برق خانه را
پرداخت نمی کنند اما
کاری با چشم های تو می کنند
که اتاق شب هم نور داشته باشد
من خواستم دوستم داشته باشی
باشی
همین
من همین کار ساده را از تو
خواستم
توانستی؟
توانستم؟

شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان



جانا-ﻣﻬﺪﯾﻪ ﻟﻄﯿﻔﯽ-دکلمه رضا پیربادیان

ﺟﺎﻧﺎ
ﻣﺮﺩ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻪ ﯼ ﻧﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﻭﺭﻡ
ﮐﺎﺵ "ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ"
ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺑﯽ ﻗﺪﺭ
ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺑﯽ ﻗﺪﺭﺕ ﻧﺒﻮﺩ!

ﺟﺎﻧﺎ
ﭼﻘﺮﺭ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ
ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﭘﺮﯾﺮﻭﺯﻫﺎﯼ ﻧﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﻭﺭ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩ،
ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﯼ: "ﺩﺍﺷﺘﯽ؟؟؟"
ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ:
ﺩﺍﺭﻡ!

ﺟﺎﻧﺎ
ﻣﻦ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﻫﺎﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮐﻮﯾﺮ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ
ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ؟
ﻣﻦ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﮐﺸﻒ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ!
ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﭘﺮﯾﺮﻭﺯﻫﺎﯼ ﻧﻪ ﭼﻨﺪﺍﻥ ﺩﻭﺭ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩ،
ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﯼ: ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ؟
ﻭ ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ::ﻫﻤﯿﺸﻪ!
ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﯼ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﻣﯽ ﮔﻔﺘﻢ: ﻣﯽ ﺷﻤﺎﺭﻡ... ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺏ...

ﺟﺎﻧﺎ
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ...
ﻓﻌﻞ ﻫﺎﯼ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ
ﻣﺎﺿﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ!
"ﺩﺍﺭﻡ" ﻫﺎ، "ﺩﺍﺷﺘﻢ" ﻧﻤﯿﺸﻮﻧﺪ!


ﺟﺎﻧﺎ
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﯿﺪﺍﺭﻡ...
ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺮﮔﺲ ﻫﺎﯼ ﺧﺸﮏ ﻣﺮﺍ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻧﺪ
ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻦ
ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺮﮔﺲ ﻫﺎ ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﯼ
ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻤﯿﭙﺮﺳﯽ: ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ؟
ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻧﺪﺍﺭﯼ...
ﺗﻤﺎﻡ ﻓﻌﻞ ﻫﺎﯼ ﺣﺎﻝ
ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺎﻟﻢ

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ...




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان



دانلود بازخوانی دکلمه با صدای رضا پیربادیان


گیرم فراموشت کنم -علی حیاتبخش-دکلمه رضا پیربادیان

گیرم فرامـوشت کنم، در گیر و دار روزها
اما چه با قلبم کنم؟ با دردها، با سوزها ...

گیرم که خاموشت کنم با اشک های خود، ولی
من را به آتش می کشد دلداری دلسوزها

با شوق یک فردای خوش، راحت نفس خواهم کشید
اما اگر رخصت دهد این بغض ِ از دیروزها

راهی به پهنای جهان هم باز باشد باز هم
پابند بام خویشتن هستند دست آموزها

فتح بلندای وصال، یعنی شروع بازگشت

ای عشق! ما را خط بزن از دستۀ پیروزها




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان