دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است- بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غرل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی ترا کنار خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست

آیا هنوز آمدنت را بها کم است



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


دانلود مستقیم

گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم-محمد علی بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان

گاهی چنان بدم که مبادا ببینیم


حتی اگر به دیده رویا ببینیم


من صورتم که به صورت شعرم شبیه نیست


بر این گمان مباش که زیبا ببینم


شاعر شنیدنی ست ولی میل توست


آماده ای که بشنوی ام یا ببینیم


این واژه ها صراحت تنهایی من اند


با این همه مخواه که تنها ببینیم


مبهوت می شوی اگر از روزن ات شبی


بی خویش در سماع غزل ها ببینیم


یک قطره ام و گاه چنان موج می زنم


در خود که ناگزیری دریا ببینیم


شب های شعر خوانی من بی فروغ نیست

اما تو با چراغ بیا تا ببینیم



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست- بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست

 تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست

 

 قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟ 

 گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست

 

 گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

 گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست

 

 آسمانی تو ! در آن گستره خورشیدی کن

 من همین قدر که گرم است زمینم کافیست

 

 من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

 برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

 

 فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

 که همین شوق ٬ مرا خوب ترینم ! کافیست


شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان



دانلود مستقیم

با همه بی سروسامانی ام-بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان


با همه ی بی سر و سامانی ام

باز به دنبال پریشانی ام

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست

در پی ویران شدنی آنی ام

آمده ام بلکه نگاهم کنی

عاشق آن لحظه طوفانی ام

دل خوش گرمای کسی نیستم

آمده ام تا تو بسوزانی ام

آمده ام با عطش سال ها

تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم

تا تو بگیری و بمیرانی ام

خوب ترین حادثه می دانمت

خوب ترین حادثه می دانی ام ؟

حرف بزن ابر مرا باز کن

دیر زمانی است که بارانی ام

حرف بزن، حرف بزن سال هاست

تشنه ی یک صحبت طولانی ام

ها ... به کجا می کشی ام خوب من ؟

ها ... نکشانی به پشمانی ام ...!!!



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

تو را گم می کنم-بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان

تو را گم می کنم هر روز و پیدا میکنم هر شب

بدینسان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب

 
تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه

 
چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب

 
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من

 
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب

 
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست

 
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

 
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

 
که این یخ کرده را از بی کسی  ها می کنم هرشب


تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب

 
حضورم را ز چشم شهرحاشا می کنم هر شب

 
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش


چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

 
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟


که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب


شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان