-
من زنده بودم اما انگار مرده بودم -محمد علی بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1392 00:50
من زنده بودم اما انگار مرده بودم از بس که روزها را با شب شمرده بودم یک عمر دور و تنها، تنها بجرم این که او سرسپرده می خواست ، من دل سپرده بودم یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد کاش آن...
-
بودنت زندگی را معنا می کند-عباس معروفی-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 5 آذرماه سال 1392 22:41
بودنت زندگی را معنا می کند لازم نیست کاری انجام دهی سرو روان من همین که راه می روی ساز می زنی می گویی می شنوی می خندی همین که دگمه هام را باز می کنی می بندی یعنی همه چیز لازم نیست بر عاشقی کردنت خیال ببافی همین شرمی که با خنده ات می خیزد پولک هایی که از چشم هات می ریزد همین که دستت توی دستم عرق می کند همین شیرین زبانی...
-
هم از این روست که جهان را دوست می دارم-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 30 آبانماه سال 1392 10:49
برای چیدن گل سرخ، نه اره بیاور،نه تبر! سر انگشت ساده ی همان ستاره ی بی آسمانم... بس، تا هر بهار به بدرقه ی فروردین هزار پاییز پریشان را گریه کنم. هم از این روست که خویشتن را دوست می دارم. برای کشتن من، نه کوه و نه واژه اشاره ی خاموش نگاهی نابهنگامم...بس، تا معنی از گل سرخ بگیرم و شاعر شوم. هم از این روست که تو را دوست...
-
آه اگر آزادی سرودی می خواند-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1392 12:04
آه اگر آزادی سرودی می خواند کوچک ، همچون گلوگاه پرنده ای ، هیچ کجا ، دیواری فروریخته برجای نمی ماند سالیان بسیار نمی بایست دریافتن را ،ـ که هر ویرانه نشانی از غیاب انسانی ست ، که حضور انسان آبادانی ست همچون زخمی همه عمر خونابه چکیده همچون زخمی همه عمر به دردی خشک تپنده به نعره ای چشم بر جهان گشوده به نفرتی از خود...
-
من به زودی به نبودن هایت عادت میکنم-محسن مهرپرور-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 27 آبانماه سال 1392 18:05
من به زودی به نبودن هایت عادت میکنم از غم ات میمیرم و یک خواب راحت میکنم پر فریادم اگر بغض سکوتم بشکند حرمت عشق گذشته را رعایت میکنم به کسی که پیش اویی .آه حتی گاه من -به خودم که با تو بودم هم حسادت میکنم از تماشای تو در یک قاب کوچک خسته ام خسته ام آری ولی دارم نگاهت میکنم رفته رفته عشق من نسبت به تو کم میشود تا که...
-
من به روشن ترین کلمات پروردگارم پناه آورده ام-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 25 آبانماه سال 1392 13:16
من به روشن ترین کلمات پروردگار پناه آورده ام نان و آرامش برای ملتم صبوری، سکوت،گمنامی و هوا... برای خودم! و خوابی خوش برای ِ همه عزیزانی که از اینجا رفته اند سرپناه بودنی بوده ها ها ای نجات دهنده بینا پس کی خواهی آمد شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
-
یک جاهلانهء آرام-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 20 آبانماه سال 1392 12:56
یرخی خاطرتو نخواسیم که چار صبا نبینیمت کفتر دلمون پر بیگیره و فکری شی که طرفت نالوطی بود. به عصمتت تو نباشی میخوام دنیاش نباشه. اول و آخر بی صفتاش خودم اگه حرفمون با دلمون توفیر کنه. اون روزی که چشامو گذوشتم کف پات و گفتم قبل تو نبوده بعد تو هم نیست،شد حرف ما تا دنیا دنیاست که اگه غیر این باشه آخرت ما جفت با آخرت...
-
سه شعر کوتاه از قیصر امین پور-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1392 11:12
با گریه های یکریز یکریز مثل ثانیه های گریز با روزهای ریخته در پای باد با هفته های رفته با فصل های سوخته با سالهای سخت رفتیم و سوختیم و فروریختیم با اعتماد خاطره ای در یاد اما آن اتفاق ساده نیفتاد --------------------------- آیینه ها با آه آغاز می شوند پایان حرف روشن آیینه هاست - « آه ... » آیینه حرف اول و آخر را در یک...
-
چشم تو خواب میرود یا که تو ناز میکنی-مولوی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 12:52
چشم تو خواب میرود یا که تو ناز میکنی نی به خدا که از دغل چشم فراز میکنی چشم ببستهای که تا خواب کنی حریف را چونک بخفت بر زرش دست دراز میکنی سلسلهای گشادهای دام ابد نهادهای بند کی سخت میکنی بند کی باز میکنی عاشق بیگناه را بهر ثواب میکشی بر سر گور کشتگان بانگ نماز میکنی گه به مثال ساقیان عقل ز مغز میبری گه...
-
کاری به کار عشق ندارم -قیصر امین پور-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 26 مهرماه سال 1392 17:46
نه! کاری به کار عشق ندارم! من هیچ چیز و هیچ کسی را دیگر در این زمانه دوست ندارم انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند زیرا هر چیزی و هر کسی را که دوستتر بداری حتی اگر یک نخ سیگار یا زهرمار باشد از تو دریغ میکند... پس من با همه وجودم خود را زدم به مردن تا روزگار، دیگر کاری به کار من نداشته...
-
ای لبت ساغر بیجاده من- حسین منزوی -دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 24 مهرماه سال 1392 21:09
ای لبت ساغر بیجاده من بوسه ات ناب ترین باده من ادمیزاده واین زیبایی؟ با تو رازی است پریزاده من ای هماغوشی تو مایده من وی تنت سفره اماده من سر به افلاک رساند از عشقت دلک خاکی افتاده من تا ببندم به نمازت قامت بستر وصل تو سجاده من تا بدانجا که تو هستی برسم از کجا می گذرد جاده من؟ سرورعنایی وازادی را از تو اموخته ازاده من...
-
شب از شبهای پاییزیست-اخوان ثالث-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 18 مهرماه سال 1392 13:32
شب از شبهای پاییزیست. از آن همدرد و با من مهربان شبهای شکآور، ملول و خستهدل، گریان و طولانی. شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید، چنین همدرد، و یا بر بامدام گرید، از من نیز پنهانی. و اینک (خیره در من مهربان) بینم که دست سرد و خیسش را چو بالشتی سیه زیر سرم ـ بالین سوداها ـ گذارد شب من این میگویم و دنباله دارد...
-
معشوق من -فروغ فرخزاد-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 13 مهرماه سال 1392 14:25
معشوق من با آن تن برهنهء بی شرم بر ساقهای نیرومندش چون مرگ ایستاد خط های بیقرار مورب اندامهای عاصی او را در طرح استوارش دنبال میکند معشوق من گوئی ز نسل های فراموش گشته است گوئی که تاتاری در انتهای چشمانش پیوسته در کمین سواریست گوئی که بربری در برق پر طراوت دندانهایش مجذوب خون گرم شکاریست معشوق من همچون طبیعت مفهوم...
-
آمد درست زیر شبستان گل نشست-محمد حسین بهرامیان-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 10 مهرماه سال 1392 23:34
آمد درست زیر شبستان گل نشست دربیـن آن جماعت مغـرور شب پرست یک تکــــه آفتاب؟ نــه! یک تکه از بهشت... حالا درست پشت سر من نشسته است این بیت مطلع غزلــی عاشقانه نیست این چندمین ردیف نمازی خیالی است گلدسته اذان و من های هــای های الله اکبر و... َانَا فی کُلِّ واد ِ ... مست سُبحـــانَ مَن یُمیت ُ و یُحیــــــــی و لا ا له...
-
مرگ من روزی فرا خواهد رسید- فروغ فرخزاد- دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 9 مهرماه سال 1392 12:30
مرگ من روزی فـــرا خـــواهد رسید در بهـــــاری روشن از امــواج نـــور در زمستــــان غبــــار آلــــــود و دور یـا خـزانی خـالی از فریــــــاد و شور مرگ من روزی فــــرا خــواهد رسید روزی از این تلـــخ و شیرین روزهـا روز پـــوچی همچو روزان دگــــــــر ســــایه ای ز امروزهـــا ، دیروزهــا دیدگـــــانم همچو دالان هــــای...
-
نشد که زندگی ام را کمی تکان بدهی-زهرا شعبانی-دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 7 مهرماه سال 1392 15:10
"نشد که زندگی ام را کمی تکان بدهی نخواستی سر این عشق امتحان بدهی نخواستی که بمانی و دردهای مرا فقط یکی دو سه سالی به دیگران بدهی قرار بود همین روزها به هم برسیم قرار بود تو بابا شوی و نان بدهی نگو که آمده بودی سری به من بزنی و بعد بگذری و دل به این و آن بدهی نگو از اول این راه عاشقم نشدی نگو که آمده بودی خودی...
-
پاییز کوچک من-حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 3 مهرماه سال 1392 17:44
پاییز کوچک من، گنجایش هزار بهار، گنجایش هزار شکفتن دارد وقتی به باغچه مینگرم روح عظیم «مولانا» را میبینم که با قبای افشان و دفتر کبیرش زیر درختهای گلابی قدم میزند و برگهای خشک زیر قدمهایش شاعر میشوند وقتی به باغچه مینگرم «بودا» حلول میکند در قامت تمام نیلوفرها وقتی به باغچه مینگرم پاییز «نیروانا» ست پاییز نی...
-
هوا را از من بگیر ، اما خنده ات را نه- پابلو نرودا -دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 2 مهرماه سال 1392 11:51
نان را از من بگیر ، اگر می خواهی ، هوا را از من بگیر ، اما خنده ات را نه . گل سرخ را از من بگیر سوسنی را که می کاری ، آبی را که به ناگاه در شادی تو سرریز می کند ، موجی ناگهانی از نقره را که در تو می زاید . از پس نبردی سخت باز می گردم با چشمانی خسته که دنیا را دیده است بی هیچ دگرگونی ،اما خنده ات را که رها می شود و...
-
تــو از اول سلام ات پاســـخ بدرود با خود داشت-محمد علی بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 20 شهریورماه سال 1392 20:58
تــو از اول سلام ات پاســـخ بدرود با خود داشت اگرچه سحر صوتت جذبه «داوود» با خود داشت بهشتت سبـزتــــر از وعــده ی شداد بود امــا -برایم برگ برگش دوزخ «نمرود» با خود داشت ببخشایـــم اگـــــر بستم دگــــر پلک تماشــــا را که رقص شعله ات در پیچ و تابش دود با خود داشت «سیاوش» وار بیــــرون آمدم از امتحــــان گر چــــه...
-
گره از گیسوان گشودی و شب تقدیر شاعران شرقی شد-حمید ادیب-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 18 شهریورماه سال 1392 17:45
گره از گیسوان گشودی و شب ... تقدیر شاعران شرقی شد ... به هیچ قول و غزل ... قلندران کاکل افشان نکردند و ... خرقه نیفکندند ... مگر به مصرعی از دهان تو ... که نکته ی همیشه ی غزل است ... بهار نام گلی بود بر غنچه ی لبت ... که ماه فروردین فرود می آمد ، تا بشنود ... تابستان ... میوه ی رسیده ی اندامت ... در سبد پیرهن نمی...
-
اگر عاشق کسی دیگر شوم-اُزدمیر آصف-دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1392 14:27
اثری از: اُزدمیر آصاف, تر جمه سیامک تقی زاده دیگر همانند گذشته دلتنگات نمیشوم! حتی دیگر گاه به گاه گریه هم نمیکنم، در تمام جملاتی که نام تو در آنها جاریست، چشمانم پُر نمیشود تقویم روزهایِ نیامدنت را هم دور انداختهام. کمی خستهام، کمی شکسته کمی هم نبودنت، مَرا تیره کرده است. اینکه چطور دوباره خوب خواهم شد را...
-
عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش- بهروز یاسمی-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 15 شهریورماه سال 1392 22:15
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقتی است که تنها به تو می اندیشم به تو آری،به تو یعنی به همان منظر دور به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور به همان زل زدن از فاصله ی دور به هم یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم به تبسّم،به تکلّم،به دل آرایی تو به خموشی، به شکیبا، به تماشایی تو به نفسهای تو در سینه ی سنگین سکوت به سخن...
-
نگاه کن که غم درون دیده ام -فروغ فرخزاد-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 6 شهریورماه سال 1392 21:49
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب می شود نگاه کن تمام هستیم خراب می شود شراره ای مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد مرا به دام میکشد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمین عطر ها و نورها نشانده ای مرا کنون به زورقی ز عاجها ز...
-
شب هایی هست-نیکی فیروز کوهی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 2 شهریورماه سال 1392 17:50
شبهایی هست که من و دیوارهای خاکستری دلمان را به آمدن تو خوش میکنیم شنیدی ؟؟ انتظار صحبت از بی نهایت است شبهایی هست که نبودنت مرا به لمس تمام عکسهای تو نزدیکتر میکند شبهایی هست که بودنم را با نگاهم به سقف خانه میخ میکنم شنیدی ؟؟ صحبت از ذره ذره نیست شدن است شبها یی هست که پرواز را زیر پوستم حس میکنم شنیدی...
-
من نه خود می روم ، او مرا می کشد -هوشنگ ابتهاج-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 21 مردادماه سال 1392 13:46
من نه خود می روم ، او مرا می کشد کاه سرگشته را کهربا می کشد چون گریبان ز چنگش رها می کنم دامنم را به قهر از قفا می کشد دست و پا می زنم می رباید سرم سر رها می کنم دست و پا می کشد گفتم این عشق اگر واگذارد مرا گفت اگر واگذارم وفا می کشد گفتم این گوش تو خفته زیر زبان حرف ناگفته را از خفا می کشد گفت از آن پیش تر این مشام...
-
برخیز که جان است و جهان است و جوانی -مولوی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 19 مردادماه سال 1392 01:14
برخیز که جان است و جهان است و جوانی خورشید برآمد بنگر نورفشانی آن حسن که در خواب همیجست زلیخا ای یوسف ایام به صد ره به از آنی برخیز که آویخت ترازوی قیامت برسنج ببین که سبکی یا تو گرانی هر سوی نشانی است ز مخلوق به خالق قانع نشود عاشق بیدل به نشانی برخیز و بیا دبدبه عمر ابد بین تا بازرهی زود از این عالم فانی او عمر...
-
خانم! سلام و شکر که سبز است حالتان- حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 16 مردادماه سال 1392 13:59
خانم! سلام و شکر که سبز است حالتان کم باد و گم از آینه، زنگِ ملالتان نیّت به روشنایی چشم شما خوش است چندانکه آفتابِ تمامست فالتان رگباری آمدیم و به باغ شما زدیم پیش از رسیده گشتن اندوهِ کالتان با چشمتان امیرهی دلهای غارتی عشق آنچه میبرید غنیمتْ حلالتان تا روزها به هفته و ماهند در گذار ماییم و انس خاطرهی...
-
بیقرارم -سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 14 مردادماه سال 1392 19:51
بیقرارم میخواهم بروم میخواهم بمانم دارم در ترانهئی مبهم زاده میشوم به نسیما بگو کتابهای کودکان را کنار گلدان و سوالات هفتسالگی چیدهام گونههایم گُر گرفته است تشنه نیستم میخواهم تنها بمانم در اتاق را آهسته ببند شب پیش خواب باران و پائیزی نیامده را دیدم انگار که تعبیر تمام رفتنها بازگشتِ به زادرودِ شقایق است...
-
قهر -فروغ فرخزاد-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 12 مردادماه سال 1392 20:27
نگه دگر بسوی من چه می کنی؟ چو در بر رقیب من نشسته ای به حیرتم که بعد از آن فریب ها تو هم پی فریب من نشسته ای به چشم خویش دیدم آن شب ای خدا که جام خود به جام دیگری زدی چو فال حافظ آن میانه باز شد تو فال خود به نام دیگری زدی برو ... برو ... بسوی او، مرا چه غم تو آفتابی ... او زمین ... من آسمان بر او بتاب زآنکه من نشسته...
-
چند شعر کوتاه از کروب رضایی-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 11 مردادماه سال 1392 16:04
هنوز بچگانه نقاشی می کشم آدمک های من گردن های باریک دستانی خالی دهانی بسته دارند یک روز تصمیم می گیرم نقاش بزرگی شوم چوپانی می کشم که بوی گرگ می دهد -------------------- دوست داشتیم هنوز گاو باشیم اما زیر پای سربازان افتادیم تیکه پاره که شدیم پرتمان کردند جلوی عکاسان و شاعران ما پوتین های بی مصرفی هستیم جا مانده در...