-
ووف از این روزهای کند طولانی...!-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 10 مردادماه سال 1392 13:27
از حوالی همین روزهای کند بیخود طولانی میگذریم و باد فقط بر سر شاخه های شکسته می وزد ما اشتباه میکنیم که از چراغ انتظار شکستن داریم شب........سرانجام خودش میشکند حالا سالهاست که مااز حوالی انتظار خواب یک روز خوش را از شب شکسته میپرسیم . راستی اینهمه چرت و پرت عجیب قشنگ با ما چه نسبتی چه ربطی چه حرفی دارند ؟ خدا شاهد...
-
خوابت میآید، خستهای! -سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 29 تیرماه سال 1392 13:11
خوابت میآید، خستهای! دیدم دیر آمدی نگرانِ حرف و حدیثِ همسایهها شدم. راست میگویند پاییندستِ آسمان اَبرِ سنگینی گرفته است؟ میگویند هر لحظه ممکن است باران بیاید. دیدم چتر و کلاه و چکمههای کهنهات اینجاست، دیدم سیگار و دفتر و شناسنامهات را نبردهای، یکی دوبار به درگاهِ دریا و گریه آمدم، آسمان صاف بود و باز...
-
پیشگفتار چنین گفت زرتشت نیچه-ترجمه داریوش آشوری- خوانش رضا پیربادیان
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1392 16:50
زرتشت سی ساله بود که زادبوم و دریاچه ی زادبوم خویش را ترک گفت و به کوهستان رفت. اینجا با جان و تنهایی خویش سرخوش بود و ده سال از آن نیازرد. اما، سرانجام، دل اش دگر گشت و بامدادی با سپیده دم برخاست، برابر خورشید گام نهاد و با اوچنین گفت: «ای اختر بزرگ! تو را چه نیک بختی می بود اگر نمی داشتی آنانی را که روشنی شان می...
-
با من نشسته ای فقط از عشق دم بزن-الهام مردانی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 24 تیرماه سال 1392 13:54
تا اطلاع ثانوی از عشق دم بزن لطفا بدون فاصله با من قدم بزن! گاهی به روی پنجره ی کوچکم بخند گاهی جهان کوچک من را به هم بزن خطی به نام عشق به پیشانی ام بکش یک سرنوشت تازه برایم رقم بزن اصلا بیا به خاطر این روزهای خوب از هفته روزهای بدم را قلم بزن بی فکر درس و کار همین چند لحظه را با من نشسته ای فقط از عشق دم بزن......
-
زخم آنچنان بزن که به رستم شغاد زد-محمد علی بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 22 تیرماه سال 1392 22:19
زخم آنچنان بزن که به رستم شغاد زد زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد باور نمی کنم به من این زخم بسته را با چشم باز آن نگه خانه زاد زد با اینکه در زمانه ی بیداد می توان سر را به چاه صبر فرو برد و داد زد یا می توان که سیلی فریاد خویش را با کینه ای گداخته بر گوش باد زد گاهی نمی توان به خدا حرف درد را با خود نگاه داشت و روز...
-
از رنجی خسته ام که ازآنِ من نیست-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 22 تیرماه سال 1392 22:17
از رنجی خسته ام که ازآنِ من نیست بر خاکی نشسته ام که ازآنِ من نیست با نامی زیسته ام که ازآنِ من نیست از دردی گریسته ام که ازآنِ من نیست از لذّتی جان گرفته ام که ازآنِ من نیست به مرگی جان می سپارم که ازآنِ من نیست. شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان دانلود دکلمه
-
گر بدین سان زیست باید پست-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 19 تیرماه سال 1392 21:40
گر بدین سان زیست باید پست من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بست گر بدین سان زیست باید پاک من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
-
یک لحظه زندگی تو از دست می رود-علی حیات بخش-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 15 تیرماه سال 1392 19:45
یک لحظه زندگی تو از دست می رود وقتی کسی که هستی ِ تو هست می رود شاید که اندکی بنشـیند کنار تو اما کسی که بار سفر بست، می رود از کـمترین تکان تنَش رنج میکـشی وقتی که پیش ازین به تو گفته ست می رود آن کس که دل بریده، تو پا هم ببرّی اش چون طفلی از کنارتو با دست می رود "رفتن" همیشه راهِ رسیدن نبوده است گاهی مسیر...
-
به تو می اندیشم-فریدون مشیری-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 15 تیرماه سال 1392 13:53
به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم همه وقت همه جا من به هر حال که باشم به تو میاندیشم تو بدان این را تنها تو بدان تو بیا تو بمان با من تنها تو بمان جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب من فدای تو به جای همه گلها تو بخند اینک این من که به پای تو درافتاده ام باز ریسمانی کن از آن موی دراز تو بگیر تو...
-
من آبروی عشقم-نصرت رحمانی-دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 9 تیرماه سال 1392 13:51
لیلی چشمت خراج سلطنت شب را از شاعران شرق ، طلب می کند من آبروی عشقم هشدار ... تا به خاک نریزی ! پر کن پیاله را آرامتر بخوان آواز فاصله های نگاه را در باغ کوچه های فرصت و میعاد بگشای بند موی و بیفشان شب را میان شب با من بدار حوصله اما نه با عتاب ! رمز شبان درد ، شعر من است گفتی : گل در میان دستت میپژمرد گفتم که : -...
-
زمین را عاشقت کردی، هوا را عاشقت کردی-مهدی عابدی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 6 تیرماه سال 1392 13:10
زمین را عاشقت کردی، هوا را عاشقت کردی و هر چه بود بین این دو تا را عاشقت کردی گِلت وقتی که حاضر شد خدا لبخند زد، یعنی ز بس زیبا شدی حتی خدا را عاشقت کردی به خود می بالم از عشقت ولی همواره می پرسم: چه در ما یافتی آیا که ما را عاشقت کردی؟! نه تنها من، نه تنها او، نه تنها شاعران، حتی غزل را، بیت ها را، واژه ها را عاشقت...
-
محبوب من ماهیست با چشمان معمولی-غلامرضا طریقی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 3 تیرماه سال 1392 15:35
در دفترِ شعر من«این دیوان معمولی» محبوب من ماهیست با چشمان معمولی ! برعکس آهوهای حیران در هزاران شعر او نیز چیزی نیست جز انسان معمولی با پای خود دور از «پریدُم»های دریایی عمری شنا کردهست در یک وان معمولی محبوب من جای قدح نوشیدن از ساغر یک عمر چایی خورده در فنجان معمولی او جوجهتیغی روی پلک خود نچسبانده ! تا نیزهای...
-
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟-نیما یوشیج-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 1 تیرماه سال 1392 17:12
خشک آمد کشتگاه من در جوار کشت همسایه. گرچه می گویند: "می گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران. " قاصد روزان ابری، داروگ ! کی می رسد باران؟ بر بساطی که بساطی نیست در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد -چون دل یاران که در هجران...
-
شب که شد تاری بیاور، یک بغل آواز هم-آرش شفاعی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 30 خردادماه سال 1392 00:58
شب که شد تاری بیاور، یک بغل آواز هم شور تحریر «بنان» را، پنجه ی «شهناز» هم شب که شد، سکر تمنای تو بیرون میزند از خم سربسته و از شیشه های باز هم شب که شد،آوازی از دیوان شمس الدین خوش است دست و پا یاری کند، رقصی شلنگ انداز هم باید امشب از حصار تنگ تهران وارهی نشئه ی قونیه باشی، تشنه ی شیراز هم تا سحر مشغول باشی با...
-
ری را صدا میاید - نیما یوشیج - دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 26 خردادماه سال 1392 14:42
ری را ... صدا میآید امشب از پشت کاچ که بندآب برق سیاهِ تابشِ تصویری از خ را ب در چشم میکشاند. گویا کسیست که میخواند... اما صدای آدمی این نیست. با نظم هوشربایی من آوازهای آدمیان را شنیدهام در گردش شبانی سنگین زاندوههای من سنگینتر وآوازهای آدمیان را یکسر من دارم از بر. یکشب در ون قایقِ دل تنگ خواندند آنچنان که...
-
یک نامه ام، بدون شروع و بــــدون نام-ناصر حامدی-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 24 خردادماه سال 1392 00:59
یک نامه ام، بدون شروع و بــــدون نام امروز هـم مطابق معمـــــول ناتمــــام خوش کرده ام کنارتو دل وا کنم کمی همسایه ی همیشه ی ناآشنا؛سلام ازحال و روز خودکه بگویم،حکایتی است یک صفحه زندگانی بی روح و کم دوام جــویای حال از قلــم افتاده ها مباش ایام خوش خیالی و بی حالی ات،به کام! دردی دوا نمی کنــد از متن تشــنه ام چیزی...
-
از زندگی از این همه تکرار خسته ام-محمد علی بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 22 خردادماه سال 1392 00:06
از زندگی از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرِ آسمانم و آزرده ی زمین امشب برای هرچه و هر کار خسته ام دل خسته سویِ خانه تنِ خسته می کشم وایا... از این حصارِ دل آزار خسته ام بیزارم از خموشیِ تقویمِ روی میز از دنگ دنگِ ساعتِ دیوار خسته ام از او که گفت: «یارِ تو هستم» ولی نبود از خود که زخم...
-
من این پاییز در زندان-اخوان-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 17 خردادماه سال 1392 02:11
درین زندان، برای خود هوای دیگری دارم جهان، گو، بی صفا شو ، من صفای دیگری دارم اسیرانیم و با خوف و رجا درگیر، اما باز درین خوف و رجا من دل به جای دیگری دارم درین شهر ِ پر از جنجال و غوغایی ، از آن شادم که با خیل ِ غمش خلوتسرای دیگری دارم پسندم مرغ ِ حق را ، لیک با حقگویی و عزلت من اندر انزوای خود ، نوای دیگری دارم...
-
تورا من چشم در راهم -نیما یوشیج-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 10 خردادماه سال 1392 18:33
تو را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم تو را من چشم در راهم. شباهنگام ، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم تو را من چشم در راهم شنیدن دکلمه با صدای...
-
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم -سعدی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 4 خردادماه سال 1392 18:14
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم ستم از کسی است بر من که ضرورت است بردن نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بست نه مقام ایستادن نه گریزگاه دارم نه اگر همینشینم نظری کند به رحمت نه اگر همیگریزم دگری پناه دارم بسم از قبول عامی و صلاح نیک نامی چو به ترک سر...
-
مثل باغی سبز در یک روز بارانی -قاسم صرافان-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 11:04
مثل باغی سبز در یک روز بارانی قشنگی مثل دریایی چه آرام و چه توفانی قشنگی روسری را طرح لبنانی ببندی یا نبندی، زلف بر صورت بیفشانی، نیفشانی قشنگی خنده های زیر لب، یا آن نگاه زیر چشمی، شاید اصلا با همین حرکات پنهانی قشنگی تا که نزدیکت میآیم در همان حال مشوش ـ که میان رفتن و ماندن پریشانی ـ قشنگی این پلنگ بی قرارت را به...
-
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم -سعدی-دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 11:35
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم نظر به سوی تو دارم، غلام روی تو باشم به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم ز خواب عاقبت آگه، به بوی موی تو باشم حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم...
-
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم-حافظ- دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 11:33
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم از دل تنگ گنهکار برآرم آهی کاتش اندر گنه آدم و حوا فکنم مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست میکنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه تا چو زلفت سر سودا زده در پا فکنم خورده ام تیر فلک باده بده تا سرمست عقده در بند کمر ترکش جوزا...
-
آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی- کدکنی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 15:16
کمترین تحریری از یک آرزو این است آدمی را آب و نانی باید و آنگاه آوازی... در قناری ها نگه کن، در قفس، تا نیک دریابی کز چه در آن تنگناشان باز، شادی های شیرین است. کمترین تصویری از یک زندگانی، آب، نان، آواز، ور فزون تر خواهی از آن، گاهگه پرواز ور فزون تر خواهی از آن، شادی آغاز ور فزون تر، باز هم خواهی، بگویم باز......
-
بی آرزو چه می کنی ای دوست؟-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1392 14:46
- بی آرزو چه می کنی ای دوست ؟ - به ملال در خود به ملال با یکی مرده سخن می گویم . شب خامش استاده هوا وز آخرین هیاهوی پرندگان کوچ دیرگاه ها می گذرد اشک بی بهانه ام آیا تلخه ی این تالاب نیست ؟ - ازاین گونه بی اشک به چه می گریی ؟ -مگر آن زمستان خاموش خشک در من است . به هر اندازه که بیگانه وار به شانه برت سرنهم سنگ باری...
-
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد- بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1392 14:03
من با غزلی قانعم و با غزلی شاد تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد ویرانه نشینم من و بیت غزلم را هرگز نفروشم به دو صد خانه ی آباد من حسرت پرواز ندارم به دل آری در من قفسی هست که می خواهدم آزاد ای بال تخیل ببر آنجا غزلم را کش مردم آزاده بگویند مریزاد من شاعرم و روز و شبم فرق ندارد آرام چه می جویی از این زاده ی اضداد ؟ می...
-
من هستم و دوباره دلی -رضا قریشی نژاد-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1392 12:38
من هستم و دوباره دلی بی قرار تو این کوچه های خسته ی چشم انتظار تو منظومه ی بلند غزل های ناز من! خورشید هم ستاره شود در مدار تو زیبا ترین تغزل بارانی منی می بالد عاشقانه غزل در بهار تو عطری نجیب می وزد از واژه های من هرگز نبوده این همه شعرم دچار تو بخشیدم عاشقانه دلم را به چشمهات باشد که بی بهانه شود در کنار تو جایی که...
-
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره -طاهره-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 21 اردیبهشتماه سال 1392 12:36
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو از پی دیدن رخت همچو صبا فتادهام خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو میرود از فراق تو خون دل از دو دیده ام دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو...
-
رقص ایرانی-سیاوش کسرایی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 14 اردیبهشتماه سال 1392 14:46
چو گلهای سپید صبحگاهی در آغوش سیاهی شکوفا شو ................... به پا بر خیز و پیراهن رها کن گره از گیسوان خفته واکن فریبا شو گریزاشو چو عطر نغمه کز چنگم تراود بتاب آرام و در ابر هوا شو .............. به انگشتان سر گیسو نگهدار نگه در چشم من بگذار و بردار فروکش کن نیایش کن بلور بازوان بربند و واکن دوپا بر هم بزن ؛...
-
تو قامت بلند تمنایی ای درخت-سیاوش کسرایی-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1392 15:00
تو قامت بلند تمنایی ای درخت همواره خفته است در آغوشت آسمان بالایی ای درخت دستت پر از ستاره و جانت پر از بهار زیبایی ای درخت وقتی که باد ها در برگهای در هم تو لانه میکنند وقتی که باد ها گیسوی سبز فام تو را شانه میکنند غوغایی ای درخت . وقتی که چنگ وحشی باران گشوده است در بزم سرد او خنیا گر غمین خوش آوایی ای درخت در زیر...