-
همیشه سر به زیر و ساده بودی دختر باران-اسماعیل سلیمانی مقدم-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1398 14:23
همیشه سر به زیر و ساده بودی دختر باران شبیه من، تو هم افتاده بودی دختر باران شلال گیسوانت را به دست باد میدادی گمانم روستایی زاده بودی دختر باران برایم مو به مو و خط به خط میگفتی از هر چیز تو از اوج جنون افتاده بودی دختر باران شبیه من که مغلوب نگاه آبیات گشتم تو هم آیا به من دل داده بودی دختر باران!؟ نخواهی رفت از...
-
برای من دگر هر شب، شب قدر است-اخوان ثالث-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1398 14:22
برای من دگر هر شب، شب قدر است. نه قدری کاندران روح ملایک می شود نازل، بل آن قدری که سویم روح راح ساده می آید. و خونم مثل طاووس شفق کم کم گشاید چتر چشمش را از آن خوابی که دارد در شب بی روح غمگینی، و می خواند به شادی: آه، دارد باده می آید! و مستی اوج هستی می شود حاصل. و می بینم که شعری از ملایک نیز زیباتر شده نازل، شده...
-
سرگشته دلی دارم، در وادی ِ حیرانی-حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1398 11:03
سرگشته دلی دارم، در وادی ِ حیرانی آشفته سری دارم، زآشوب پریشانی طبعی است مشوّشتر، از باد خزان در من وز باد گرو برده، در بیسر و سامانی از یاد زمان رفته، آن قلعه ی متروکم تن داده به تنهایی، خو کرده به ویرانی کورم من و سوتم من، پروردهی لوتم من روح برهوتم من، عریان و بیابانی تا خود نفسی دارم، با خود قفسی دارم زندانی و...
-
در پشت چار چرخه ی فرسوده ای کسی-فریدون مشیری-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1398 16:25
در پشت چار چرخه ی فرسوده ای کسی خطی نوشته بود: «من گشته ام نبود. تو دیگر نگرد ، نیست!» این آیه ملال در من هزار مرتبه تکرار گشت و گشت. چشمم برای این همه سرگشتگی گریست. چون دوست در برابر خود می نشاندمش. تا عرصه ی بگو و مگو می کشاندمش. -در جستجوی آب حیاتی؟در بیکران این ظلمت آیا ؟ در آرزوی رحم; عدالت;دنبال عشق؟ دوست؟… ما...
-
شبی در شرشر باران تو را بیدار خواهم کرد -معین صباغ مقدم-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 15 فروردینماه سال 1398 16:24
شبی در شرشر باران تو را بیدار خواهم کرد و با زیباترین رویای خود دیدار خواهم کرد چه دنیایی برایم ساختی با خود، که بعد از این جهانی را بدون دیدنت انکار خواهم کرد شبیه خون در رگ های من حکم نفس داری تو را هر لحظه در قلب خودم تکرار خواهم کرد برایت هدیه آوردم ، دلی با عطر تنهایی اگر حتی نخواهی باز هم اصرار خواهم کرد پس از...
-
همه آفاق گرفتهست صدای سخنم-سایه-دکلمه رضا پیربادیان
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1398 12:10
همه آفاق گرفتهست صدای سخنم تو از این طرف نبندی که ببندی دهنم راست در قصدِ سر و چشمِ کجاندازان است نه عجب گر بهراسند ز تیغ سخنم آستینی نگرفتم که ببوسم دستی بوسه گر دست دهد بر قدمِ دوست زنم باش تا یوسفم از چاه برآید بر گاه کآورد روشنی دیده ازآن پیرهنم نتوان عاشق فرزانه به افسانه فریفت من به هیچ آیه و افسون دل از او بر...
-
برف-اخوان ثالث-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 17 اسفندماه سال 1397 10:32
پاسی از شب رفته بود و برف میبارید، چون پر افشانِ پریهایِ هزار افسانهء از یادها رفته ، باد چونان آمری مامور و ناپیدا ، بس پریشان حکمها میراند مجنونوار ، بر سپاهی خسته و غمگین و آشفته ۰ برف میبارید و ما خاموش ، فارغ از تشویش ، نرم نرمک راه میرفتیم ۰ کوچه باغِ ساکتی در پیش ۰ هر به گامی چند گویی در مسیرِ ما چراغی...
-
چنان قحط سالی شد اندر دمشق-سعدی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 13 اسفندماه سال 1397 12:09
چنان قحط سالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق چنان آسمان بر زمین شد بخیل که لب تر نکردند زرع و نخیل بخوشید سرچشمههای قدیم نماند آب، جز آب چشم یتیم نبودی به جز آه بیوه زنی اگر برشدی دودی از روزنی چو درویش بی رنگ دیدم درخت قوی بازوان سست و درمانده سخت نه در کوه سبزی نه در باغ شخ ملخ بوستان خورده مردم ملخ در آن...
-
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست -حافظ-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 13 اسفندماه سال 1397 12:06
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست منزل آن مه عاشقکُش عیار کجاست شب تار است و ره وادی ایمن در پیش آتش طور کجا، موعد دیدار کجاست هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد در خرابات بگویید که هشیار کجاست آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکتهها هست بسی محرم اسرار کجاست هر سر موی مرا با تو هزاران کار است ما کجاییم و ملامتگر بیکار...
-
من نمیدانم-فریدون مشیری-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 13 اسفندماه سال 1397 11:56
من نمیدانم - و همین درد مرا سخت میآزارد - که چرا انسان، این دانا این پیغمبر در تکاپوهایش: - چیزی از معجزه آن سوتر - ره نبردهست به اعجاز محبت، چه دلیلی دارد؟ چه دلیلی دارد که هنوز مهربانی را نشناخته است؟ و نمیداند در یک لبخند، چه شگفتیهایی پنهان است! من بر آنم که در این دنیا خوب بودن - بهخدا- سهلترین کار است و...
-
میان من و تنهایی ام-جمال ثریا-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 13 اسفندماه سال 1397 11:48
میان من و تنهایی ام ابتدا دستان تو بود سپس درب ها تا به آخر گشوده شدند سپس صورت ات چشم ها و لب هایت و بعد تمام ِ تو پشت سر هم آمدند میان من و تو حصاری از جسارت تنیده شد تو شرمساری ت را از تن ات بیرون آورده و به دیوار آویختی من هم تمام قانون ها را روی میز گذاشتم آری.. همه چیز ابتدا این گونه آغاز شد. ترجمه از : سیامک...
-
بانو، هزار مرتبه گفتم-محمدرضا عبدالملکیان-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1397 11:32
بانو، هزار مرتبه گفتم بانو، بانو، بانو بانو، هزار مرتبه گفتم دریا ظهور می کند از چشم رو به رو بانو، هزار مرتبه گفتم از اولین ترانه باران از اولین شکوفه لبخند چشمی طلوع می کند از شرق آرزو بانو، هزار مرتبه گفتم گفتم تمام می شود این ابرهای سرد گفتم تمام می شود این روز های تلخ گفتم ، حصارها... بانو ، حصار این شب سنگین...
-
اگر تو دوست منی-نزار قبانی-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1397 11:30
اگر تو دوست منی کمکم کن تا از تو هجرت کنم اگر تو عشق منی کمکم کن تا از تو شفا یابم اگر میدانستم که دوست داشتن خطرناک است... به تو دل نمیبستم اگر میدانستم که دریا عمیق است… به دریا نمیزدم اگر پایانم را میدانستم هرگز شروع نمیکردم دلتنگ توام پس به من یاد بده که دلتنگ تو نباشم به من یاد بده چگونه برکَنم از بن،...
-
اى روز آفتابى -قیصر امین پور-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1397 11:29
اى روز آفتابى اى مثل چشم هاى خدا آبى اى روز آمدن ... اى مثل روز ، آمدنت روشن این روزها که می گذرد ، هر روز... در انتظار آمدنت هستم اما با من بگو که آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم؟ دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
-
گفته بودم بی تو میمیرم ولی اینبار نه-پریناز جهانگیر-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1397 11:28
گفته بودم بی تو میمیرم ولی اینبار نه گفته بودی عاشقم هستی ولی انگار نه! هر چه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست خو نمی گیرم به این تکرار طوطی وار نه! تا که پابندت شوم از خویش میرانی مرا دوست دارم همدمت باشم ولی سربار نه قصد رفتن کرده ای تا باز هم گویم بمان... بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار نه گه مرا پس میزنی گه باز...
-
در این شب ها-شفیعی کدکنی-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1397 11:26
در این شب ها که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می ترسد در این شب ها که هر آیینه با تصویر بیگانه ست و پنهان می کند هر چشمه ای سِـر و سرودش را چنین بیدار و دریاوار تویی تنها که می خوانی تویی تنها که می خوانی رثای قتل عام و خون پامال تبار آن شهیدان را تویی تنها که می فهمی زبان و رمز آواز چگور ناامیدان را بر آن شاخ...
-
با تواَم عشق قسم خورده ی پنهانی ِمن-پویا جمشیدی-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1397 11:25
با تواَم عشق قسم خورده ی پنهانی ِمن با تواَم بی خبر از حال و پریشانی ِ من با تواَم لعنتیِ خالی از احساس بفهم بی قرارت شده ام شاعره ی خاص بفهم لعنتی خسته ام از دوری و بی تاب شدن پای دلگیرترین خاطره ها آب شدن لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزن بی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزن باورم کن که به چشمان تو معتاد منم پادشاهی که...
-
تا چشم کار میکند-عباس صفاری-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1397 11:23
تا چشم کار میکند تو را نمیبینم... از نشانهایی که دادهاند باید همین دور و برها باشی زیر همین گوشه از آسمان که میتواند فیروزهای باشد جایی در رنگهای خلوت این شهر در عطر سنگین همین ماه که شب بوها را گیج کرده است... پشت یکی از همین پنجرهها که مرا در خیابانهای دربهدر این شهر تکثیر میکند! تا به اینجا تمام نشانیها...
-
از نامه های شاملو به آیدا-خوانش رضا پیربادیان
سهشنبه 9 بهمنماه سال 1397 11:20
آیدای کوچولوی من! آن قدر دوستت دارم که گاهی از وحشت به لرزه می افتم! زندگی من دیگر چیزی به جز تو نیست. خود من هم دیگر چیزی به جز خود تو نیستم. چهره ات تمام زندگی مرا در آینه ی واقعیت منعکس می کند و این واقعیت آن قدر عظیم است که به افسانه می ماند! تو را دوست دارم؛ و این دوست داشتن، حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته می...
-
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 3 دیماه سال 1397 20:20
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند من ار چه در نظر یار خاکسار شدم رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند چو پرده دار به شمشیر میزند همه را کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند سرود مجلس جمشید گفتهاند این بود که جام باده بیاور...
-
دلم گرفته خدا را-هوشنگ ابتهاج-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 3 دیماه سال 1397 20:18
دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای دل گرفته ی ما بین و دلگشایی کن دلی چو آینه دارم نهاده بر سر دست ببین به گوشه ی چشمی و خودنمایی کن دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
-
گویی نه زمستانم-حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 3 دیماه سال 1397 20:16
گویی نه زمستانم، برف این همه بارانده است سرمای زمستان را، گرمای تو تارانده است هرکس که تواش بردی، تا مقصدش آوردی وامانده ی تو اما، از قافله جا مانده است دست تو که صد شادی با من به نوازش داد گویم به دعا کز درد آزرده مباد آن دست ای دوست! دلم را باش، وقتی که چنین قلاّش دست از همه ی عالم، غیر از تو برافشانده است جز عشق چه...
-
گرگ-فریدون مشیری-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1397 12:54
گفت دانایى که گرگى خیره سر هست پنهان در نهاد هر بشر ... لاجرم جارى است پیکارى بزرگ روز و شب مابین این انسان و گرگ زور بازو چاره این گرگ نیست صاحب اندیشه داند چاره چیست اى بسا انسان رنجور و پریش سخت پیچیده گلوى گرگ خویش اى بسا زور آفرین مردِ دلیر مانده در چنگال گرگ خود اسیر هرکه گرگش را دراندازد به خاک رفته رفته مىشود...
-
به نام عشق که زیباترین سرآغاز است-سعید بیابانکی_دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1397 12:53
به نام عشق که زیباترین سرآغاز است هنوز شیشهی عطر غزل ، درش باز است جهان تمام شد و ماهپارههای زمین هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت که عشق ، حادثهای خانمان برانداز است پدر نگفت چه رازیست این که تنها عشق کلید این دل ناکوکِ ناخوش آواز است به بام شاه و گدا مثل ابر میبارد چقدرعشق...
-
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند-کاظم بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1397 12:51
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند معنی کور شدن را گره ها می فهمند سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا قرن ها بعد در آن...
-
پیش از تو-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1397 12:49
پیش از تو صورتگران بسیار از آمیزهی برگها آهوان برآوردند؛ یا در خطوطِ کوهپایهیی رمهیی که شباناش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه نهان است؛ یا به سیری و سادهگی در جنگلِ پُرنگارِ مهآلود گوزنی را گرسنه که ماغ میکشد. تو خطوطِ شباهت را تصویر کن: آه و آهن و آهکِ زنده دود و دروغ و درد را. ــ که خاموشی تقوای ما نیست. ـ□...
-
به جُستجوی تو-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1397 12:47
به جُستجوی تو بر درگاهِ کوه میگریم، در آستانهی دریا و علف. به جُستجوی تو در معبرِ بادها میگریم در چارراهِ فصول، در چارچوبِ شکستهی پنجرهیی که آسمانِ ابرآلوده را قابی کهنه میگیرد. ـ . . . . . . . . . . به انتظارِ تصویرِ تو این دفترِ خالی تا چند تا چند ورق خواهد خورد؟ جریانِ باد را پذیرفتن و عشق را که خواهرِ مرگ...
-
بر باغ ما ببار-شفیعی کدکنی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 23 آبانماه سال 1397 12:45
بر باغ ما ببار بر باغ ما که خنده ی خاکستر است و خون باغ درخت مردان این باغ باژگون. ما در میان زخم و شب و شعله زیستیم در تور تشنگی و تباهی با نظم واژه های پریشان گریستیم. در عصر زمهریری ظلمت عصری که شاخ نسترن، آنجا، گر بی اجازه برشکفد، طرح توطئه ست. عصر دروغ های مقدس عصری که مرغ صاعقه را نیز داروغه و دروغ درایان می...
-
خسته ام از این کویر-قیصر امین پور_دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 30 مهرماه سال 1397 12:37
خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر ! آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان مثل...
-
من خانه نمیدانم-مولوی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 30 مهرماه سال 1397 12:36
ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم زان روی که حیرانم من خانه نمیدانم ای گشته ز تو واله هم شهر و هم اهل ده کو خانه نشانم ده من خانه نمیدانم زان کس که شدی جانش زان کس مطلب دانش پیش آ و مرنجانش من خانه نمیدانم وان کز تو بود شورش می دار تو معذورش وز خانه مکن دورش من خانه نمیدانم من عاشق و مشتاقم من شهره آفاقم رحم آر و...