دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان

هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

مرا امید وصال تو زنده می‌دارد

و گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش

زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات

بود صبور دل اندر فراق تو حاشاک

اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم

و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک

بضرب سیفک قتلی حیاتنا ابدا

لأن روحی قد طاب ان یکون فداک

عنان مپیچ که گر می‌زنی به شمشیرم

سپر کنم سر و دستت ندارم از فتراک

تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند

به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک

به چشم خلق عزیز جهان شود حافظ

که بر در تو نهد روی مسکنت بر خاک





دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان



یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد

دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست

خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی

حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست

تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار

مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند

کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست

عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت

کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش

از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد





دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد

یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار

صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد

غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل

شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد

هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز

نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

جام می و خون دل هر یک به کسی دادند

در دایره قسمت اوضاع چنین باشد

در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود

کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر

کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد





دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان




یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان

یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد
آن جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده ی پیر ندانم ز چه آزاد نکرد
کاغذین جامه به خوناب بشویم که فلک
ره نمونیم به پای علم دار نکرد
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد دراین کوه که فرهاد نکرد
سایه تا باز گرفتی زسحر مرغ سحر
آشیان در شکن طره ی شمشاد نکرد
شاید ار پیک صبا از تو بیاموزد کار
زانکه چالاکتر از این حرکت باد نکرد
کلک مشاطه ی صنعش نکشد نقش مراد
هر که اقرار به این حسن خداداد نکرد
مطربا پرده بگردان و بزن راه عراق
که بدین راه بشد یار و زما یاد نکرد
غزلیات عراقیست سرود حافظ
که شنید این ره دلسوز که فریاد نکرد



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

الا یا ایها الساقی-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها


شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


در نظر بازی ما بیخبران حیرانند-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان

در نــظـــربـازی مــا بــیــخـــبـران حـیـرانـنـد

من چُنـیـنـم که نـمـودم،دگـر ایـشان دانـنـد

عاقـلان نـقـطـه ی پـرگـار وجـودنـد ، ولـــی

عشـق دانـد که در ایـن دایـره سـرگـردانـنـد

جـلوه گاه رخ او دیـده ی من تـنـها نـیـسـت

مـاه و خـورشیـد همیـن آیـنـه می گردانـنـد

عهـد ما با لـب شیـریـن دهنان بـست خـدا

مـا هـمـه بـنـده و ایـن قـوم خـداونــدانــنــد

مـفـلسـانـیـم و هـوای می و مطـرب داریـم

آه اگـر خرقـه ی پـشمین به گـرو نستـانـنـد

وصل خورشید به شب پـرّه ی اعمی نرسد

کـه در آن آیـنــه صـاحـب نـظــران حـیـرانـنـد

لاف عـشـق و گلـه از یـار ! زهـی لاف دروغ

عـشـقـبـازان چـنـیـن مـستـحـق هـجـرانـنـد

مـگـرم چـشـم سـیـاه تـو بـیـامـوزد کــــــــار

ورنه مستوری و مستی همه کس نتـوانـنـد

گـر بـه نـزهـتـگـه ارواح بـــــــرد بـوی تــو بـاد

عقل و جان گوهر هستی به نـثار افشانـنـد

زاهـد ار رنــدی حـافـظ نـکنـد فهم چه شد ؟

دیــو بـگـریـزد از آن قــوم کـه قـرآن خـوانـنـد

گـر شـونـد آگـه از انـدیـشه ی مـا مغبچگان

بعد از این خرقه ی صوفی به گرو نستانـنـد





دانلود

مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان

مرا می‌بینی و هر دم زیادت می‌کنی دردم

تو را می‌بینم و میلم، زیادت می‌شود هر دم

به سامانم نمی‌پرسی، نمی‌دانم چه سر داری

به درمانم نمی‌کوشی، نمی‌دانی مگر دردم

 

نه راهست این که بگذاری مرا در خاک و بگریزی

گذاری آر و بازم پرس تا خاک رهت گردم

ندارم دستت از دامن، بجز در خاک و آن دم هم

که بر خاکم روان گردی، به گیرد دامنت گردم

 

فرو رفت از غم عشقت دمم، دم می‌دهی تا کی

دمار از من برآوردی، نمی‌گویی برآوردم

شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستم

رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم

 

 کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت

نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم 

تو خوش می‌باش با حافظ، برو گو خصم جان می‌ده

چو گرمی از تو می‌بینم، چه باک از خصم دم‌سردم





دانلود 

چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو- حافظ- دکلمه رضا پیربادیان

این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
واین دفتر بی معنی غرق می ناب اولی
چون عمر تبه کردم ، چندانکه نگه کردم
در کنج خراباتی ، افتاده خراب اولی
چون مصلحت اندیشی دور است ز درویشی
هم سینه پر از آتش ، هم دیده پر آب اولی
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت
این قصه اگر گویم با چنگ و رباب اولی
تا بی سر و پا باشد اوضاع فلک زین دست
در سر هوس ساقی ، در دست شراب اولی
از همچو تو دلداری ، دل برنکنم آری
چون تاب کشم باری زآن زلف بتاب اولی
چون پیر شدی "حافظ" از میکده بیرون آی

رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود- حافظ- دکلمه رضا پیربادیان



دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود    
    تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت    
    تدبیر ما به دست شراب دوساله بود
آن نافه مراد که می‌خواستم ز بخت    
    در چین زلف آن بت مشکین کلاله بود
از دست برده بود خمار غمم سحر    
    دولت مساعد آمد و می در پیاله بود
بر آستان میکده خون می‌خورم مدام    
    روزی ما ز خوان قدر این نواله بود
هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید    
    در رهگذار باد نگهبان لاله بود
بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح    
    آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود
دیدیم شعر دلکش حافظ به مدح شاه    
    یک بیت از این قصیده به از صد رساله بود
آن شاه تندحمله که خورشید شیرگیر    

    پیشش به روز معرکه کمتر غزاله بود





دانلود با لینک مستقیم

دلا بسوز که سوز تو کارها بکند-حافظ -دکلمه رضا پیربادیان

 دلا بـسـوز کـه سـوز تـو کـارهـا  بـکنـد      
    نـیاز نـیـم شبی دفع صد بلا  بکند

 عتـاب یـار پـری  چـهـره عـاشـقـانه بکش  
        کـه یک کرشمه تلافی صد جفا بکند

 ز مـلـک تـا مـلـکـوتـش حجاب بر دارند    
      هر آنـکه خدمت جام جهان نما بکند

  طـبـیـب عشـق مسـیحا مست و مشفق لیک   
        چـودرد در تو نبیند کـرا دو ا بکند

 تـو با خدا ی خود  انداز کار و دل خوش دار    
    کـه رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

  زبـخـت خـفته مـلولـم بـود کـه بیداری       
      بـه وقـت فاتحه صبح یک دعا بکند

 بـسوخـت حـافظ و بـویی به زلف یار نبرد     
          مـگر دلالـت این دولتش صبا بکند




دانلود با لینک مستقیم