دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

از نامه های شاملو به آیدا-خوانش رضا پیربادیان

آیدای کوچولوی من!

آن قدر دوستت دارم که گاهی از وحشت به لرزه می افتم!

زندگی من دیگر چیزی به جز تو نیست. خود من هم دیگر چیزی به جز خود تو نیستم. چهره ات تمام زندگی مرا در آینه ی واقعیت منعکس می کند و این واقعیت آن قدر عظیم است که به افسانه می ماند!

تو را دوست دارم؛ و این دوست داشتن، حقیقتی است که مرا به زندگی دلبسته می کند.

همه ی شادی هایم در یک لبخند تو خلاصه می شود؛ و کافی است که تو قیافه ناشادی بگیری تا من همه ی شادی ها و خوش بختی های دنیا را در خطوط درهم فشرده ی آن، -چهره ای که خدا می داند چقدر دوستش می دارم- گم کنم!



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


پیش از تو-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان

پیش از تو
صورتگران
بسیار
از آمیزه‌ی برگ‌ها
آهوان برآوردند؛
یا در خطوطِ کوه‌پایه‌یی
رمه‌یی
که شبان‌اش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه نهان است؛

یا به سیری و ساده‌گی
در جنگلِ پُرنگارِ مه‌آلود
گوزنی را گرسنه
که ماغ می‌کشد.

تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:
آه و آهن و آهکِ زنده
دود و دروغ و درد را. ــ
که خاموشی
تقوای ما نیست.

ـ□

سکوتِ آب
می‌تواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
می‌تواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن!

عصرِ مرا
در منحنی‌ِ تازیانه به نیش‌خطِ رنج؛
هم‌سایه‌ی مرا
بیگانه با امید و خدا؛
و حرمتِ ما را
که به دینار و درم برکشیده‌اند و فروخته.
 
ـ□

تمامی‌ِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
 
ما نگفتیم

تو تصویرش کن!




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


به جُستجوی تو-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان

به جُستجوی تو
بر درگاهِ کوه می‌گریم،
در آستانه‌ی دریا و علف.

به جُستجوی تو
در معبرِ بادها می‌گریم
در چارراهِ فصول،
در چارچوبِ شکسته‌ی پنجره‌یی
که آسمانِ ابرآلوده را
                        قابی کهنه می‌گیرد.

ـ . . . . . . . . . .

به انتظارِ تصویرِ تو
این دفترِ خالی
                 تا چند
تا چند
       ورق خواهد خورد؟



جریانِ باد را پذیرفتن
و عشق را
که خواهرِ مرگ است. ــ

و جاودانگی
             رازش را
                      با تو در میان نهاد.

پس به هیأتِ گنجی درآمدی:
بایسته و آزانگیز
                   گنجی از آن‌دست
که تملکِ خاک را و دیاران را
                                 از اینسان
                                            دلپذیر کرده است!



نامت سپیده‌دمی‌ست که بر پیشانی‌ِ آسمان می‌گذرد
ــ متبرک باد نامِ تو! ــ

و ما همچنان
دوره می‌کنیم
شب را و روز را

هنوز را…





دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


کیستی که من-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان

کیستی که من
                  اینگونه
                         به‌اعتماد
نامِ خود را
با تو می‌گویم
کلیدِ خانه‌ام را
در دستت می‌گذارم
نانِ شادی‌هایم را
با تو قسمت می‌کنم
به کنارت می‌نشینم و
                          بر زانوی تو
اینچنین آرام
به خواب می‌روم؟


کیستی که من
                  اینگونه به جد
در دیارِ رؤیاهای خویش

با تو درنگ می‌کنم؟




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

زیباترین حرفت را بگو-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان

کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می داشت

تا به جانش می خواندی :

نام کوچکی

تا به مهر آوازش می دادی،

همچون مرگ

که نام کوچک زندگیست



زیباترین حرفت را بگو
شکنجه‌ی پنهانِ سکوتت را آشکاره کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانه‌یی بیهوده می‌خوانید. ــ
چرا که ترانه‌ی ما
ترانه‌ی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست.
حتا بگذار آفتاب نیز بر نیاید
به خاطرِ فردای ما اگر
بر ماش منتی ست؛
چرا که عشق
خود فرداست

خود همیشه است





دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

زیبا ترین تماشاست-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان

زیبا ترین تماشاست
وقتی
شبانه
بادها
از شش جهت به سوی تو می ایند،
و از شکوهمندی یاس انگیزش
پرواز ِشامگاهی ِدرناها را
پنداری
یکسر به سوی ماه است.

زنگار خورده باشد بی حاصل
هر چند
از دیر باز
آن چنگ تیز پاسخ ِ احساس
در قعر جان ِ تو، ـ
پرواز شامگاهی درناها
و باز گشت بادها
در گور خاطر تو
غباری
از سنگی می روبد،
چیزنهفته ئی ت می آموزد:
چیزی که ای بسا می دانسته ئی،
چیزی که
 بی گمان
به زمانهای دور دست

می دانسته ئی





دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان




باران را گو بی آهنگ ببار-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان


تار های بی کوک و کمان باد ولنگار

باران را گو بی آهنگ ببار

غبارآلوده از جهان تصویری واژگونه در آبگینه ی بی قرار

باران را گو بی مقصود ببار

لبخند بی صدای صد هزار حباب در فرار

باران را گو به ریشخند ببار

چون تار ها کشیده و کمان کش باد آزموده تر شود

و نجوای بی کوک به ملال انجامد

باران را رها کن و خاک را بگذار تا با همه گلویش سبز بخواند

باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


تنها اگر دمی…-شاملو -دکلمه رضا پیربادیان


تنها
اگر دمی
کوتاه آیم از تکرارِ این پیشِ پا افتاده‌ترین سخن که «دوستت می‌دارم»

چون تندیسی بی‌ثبات بر پایه‌های ماسه
به خاک درمی‌غلتی
و پیش از آنکه لطمه‌ی درد درهم‌ات شکند
به سکوت
می‌پیوندی.

 

پس، از تو چه خواهد ماند
چون من بگذرم؟
تعویذِ ناگزیرِ تداومِ تو
تنها
تکرارِ «دوستت می‌دارم» است؟

 

با اینهمه
بغضم اگر بترکد… ــ
نه
پَرِّ کاهی حتا بر آب بنخواهد رفت
می‌دانم!



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

 

نازلی!-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان

«ـ نازلی! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.

        در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر.

        دست از گمان بدار!

        با مرگ نحس پنجه میفکن!

        بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار . . .»

        

        نازلی سخن نگفت؛

                    سرافراز

        دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت . . .

        

        

        «ـ نازلی! سخن بگو!

        مرغ سکوت، جوجة مرگی فجیع را

        در آشیان به بیضه نشسته ست!»

        

        نازلی سخن نگفت؛

                    چو خورشید

        از تیرگی برآمد و در خون نشست و رفت . . .

        

        نازلی سخن نگفت

        نازلی ستاره بود

        یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت . . .

        

        نازلی سخن نگفت

        نازلی بنفشه بود

        گل داد و

        مژده داد: «زمستان شکست!»

                        و

                            رفت . . .




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


چه بی تابانه می خواهمت-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان

چه بی تابانه می خواهمت

ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری !

چه بی تابانه تو را طلب می کنم !

بر پشت سمندی

گویی

نوزین

که قرارش نیست.

و فاصله

تجربه یی بیهوده است.

بوی پیرهنت

این جا

و اکنون.

کوه ها در فاصله

سردند.

دست

در کوپه و بستر

حضور مأنوس دست تو را می جوید .

و به راه اندیشیدن

یاس را

رج می زند.

بی نجوای انگشتانت

فقط.

و جهان از هر سلامی خالی است





دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان