خونش را به در و دیوار پاشیده است
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
که درماندابی...!
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
شما
فانوس کهنه ای سراغ دارید ؟
غول جادویی ؟ چیزی......
میخواهم چشم که باز میکنم
دور از این هیاهوی تکراری
کنار آرامشی از جنس دریا
حوالی آرامش سپیدارهای رها
علف های تر را بو بکشم
و دامنم را پر کنم از بابونه های وحشی
میخواهم
باد همبازی گیسوانم باشد
و غول چراغ جادو
تمام ساعت های دنیا را از کار بیندازد
حتی ساعت آمدن کسی را که
بیتابم میکند
دغدغه و دلشوره نمیخواهم
شما فانوس کهنه ای سراغ دارید ؟ ......
بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب،
که باغها همه بیدار و بارور گردند.
بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید
به آشیانۀ خونین دوباره برگردند.
بخوان به نام گل سرخ، در رواق سکوت
که موج و اوجِ طنینش ز دشتها گذرد؛
پیام روشنِ باران،
زبام نیلی شب،
که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد.
ز خشکسال چه ترسی؟ ـ که سد، بسی بستند:
نه در برابر آب،
که در برابر نور
و در برابر آواز و در برابر شور...
در این زمانۀ عسرت،
به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
که از معاشقۀ سرو و قمری و لاله
سرودها بسرایند ژرف تر از خواب،
زلال تر از آب.
تو خامشی، که بخواند؟
تو می روی، که بماند؟
که بر نهالک بیبرگ ما ترانه بخواند؟
از این گریوه به دور،
در آن کرانه، ببین:
بهار آمده، از سیم خادار گذشته.
حریق شعلۀ گوگردی بنفشه چه زیباست!
هزار آینه جاری ست.
هزار آینه
اینک
به همسرایی قلب تو میتپد با شوق.
زمین تهیست ز رندان؛
همین تویی تنها
که عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی.
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان:
«حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی».
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
دانلود بازخوانی با صدای رضا پیربادیان
به تو می اندیشم
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان