دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

در این شب ها-شفیعی کدکنی-دکلمه رضا پیربادیان

در این شب ها
که گل از برگ و برگ از باد و باد از ابر می ترسد
در این شب ها
که هر آیینه با تصویر بیگانه ست
و پنهان می کند هر چشمه ای
سِـر و سرودش را
چنین بیدار و دریاوار
تویی تنها که می خوانی
تویی تنها که می خوانی

رثای قتل عام و خون پامال تبار آن شهیدان را
تویی تنها که می فهمی

زبان و رمز آواز چگور ناامیدان را
بر آن شاخ بلند
ای نغمه ساز باغ بی برگی
بمان تا بشنوند از شور آوازت
درختانی که اینک در جوانه های خرد باغ
در خواب اند
بمان تا دشت های روشن آیینه ها
گل های جوباران
تمام نفرت و نفرین این ایام غارت را
از آواز تو دریابند
تو غمگین تر سرود حسرت و چاووش این ایام
تو بارانی ترین ابری
که می گرید
به باغ مزدک و زرتشت

تو عصیانی ترین خشمی که می جوشد
ز جام و ساغر خیام
درین شب ها
که گل از برگ و
برگ از باد و
ابر از خویش می ترسد
و پنهان می کند هر چشمه ای
سر و سرودش را
درین آفاق ظلمانی
چنین بیدار و دریاوار

تویی تنها که می خوانی



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


بر باغ ما ببار-شفیعی کدکنی-دکلمه رضا پیربادیان

بر باغ ما ببار
بر باغ ما که خنده ی خاکستر است و خون
باغ درخت مردان
این باغ باژگون.
ما در میان زخم و شب و شعله زیستیم
در تور تشنگی و تباهی
با نظم واژه های پریشان گریستیم.

در عصر زمهریری ظلمت
عصری که شاخ نسترن، آنجا،
گر بی اجازه برشکفد، طرح توطئه ست.

عصر دروغ های مقدس
عصری که مرغ صاعقه را نیز
داروغه و دروغ درایان
می خواهند
در قاب و در قفس.

بر باغ ما ببار!

بر داغ ما ببار



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


ای مهربانتر از برگ در بوسه های باران-شفیعی کدکنی-دکلمه رضا پیربادیان

‍  ای مهربانتر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره در چشم جویباران

آئینه نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاهگاهت صبح ستاره باران

بازآ که در هوایت خاموشی جنونم
فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران

ای جویبار جاری!زین سایه برگ مگریز
کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران

گفتی به روزگاران مهری نشسته گفتم
بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران

بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز
زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران

پیش از من وتوبسیاربودند ونقش بستند
دیوار زندگی را زینگونه یادگاران

وین نغمه محبت بعد از من وتو ماند

تا در زمانه باقیست آواز باد و باران




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


موج موج ِ خزر،از سوگ سیه پوشان اند-شفیعی کدکنی-دکلمه رضا پیربادیان

موج موج ِ خزر،از سوگ سیه پوشان اند
بیشه دلگیر و و گیاهان همه خاموشان اند.

بنگر آن جامه کبودان افق،صبح دمان
روح ِ باغ اند کزین گونه سیه پوشان اند.

چه بهاری است،خدا را!که درین دشت ملال
لاله ها آینه ی خون ِ سیاووشان اند.

آن فرو ریخته گل های پریشان در باد
کز می ِ جام شهادت همه مدهوشان اند.

نام شان زمزمه ی نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشان اند.

گرچه زین زهر سمومی که گذشت از سر ِ باغ
سرخ گل های بهاری همه مدهوشان اند،

باز در مقدم ِ خونین ِ تو ای روح بهار !

بیشه در بیشه،درختان،همه ،آغوشان اند.




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


آخرین روزهای اسفند است-شفیعی کدکنی -دکلمه رضا پیربادیان

آخرین روزهای اسفند است

از سر شاخ این برهنه چنار

مرغکی با ترنمی بیدار

می زند نغمه ،

نیست معلومم

آخرین شکوه از زمستان است

یا نخستین ترانه های بهار ؟




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب-شفیعی کدکنی-دکلمه رضا پیربادیان

بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب،

که باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند.

بخوان، دوباره بخوان، تا کبوتران سپید

به آشیانۀ خونین دوباره برگردند.

 

بخوان به نام گل سرخ، در رواق سکوت

که موج و اوجِ طنینش ز دشت‌ها گذرد؛

پیام روشنِ باران،

زبام نیلی شب،

که رهگذار نسیمش به هر کرانه برد.

  

ز خشکسال چه ترسی؟ ـ که سد، بسی بستند:

نه در برابر آب،

که در برابر نور

و در برابر آواز و در برابر شور...

 

در این زمانۀ عسرت،

به شاعران زمان برگ رخصتی دادند

که از معاشقۀ سرو و قمری و لاله

سرودها بسرایند ژرف تر از خواب،

زلال تر از آب.

  

تو خامشی، که بخواند؟

تو می روی، که بماند؟

که بر نهالک بی‌برگ ما ترانه بخواند؟

 

از این گریوه به دور،

در آن کرانه، ببین:

بهار آمده، از سیم خادار گذشته.

حریق شعلۀ گوگردی بنفشه چه زیباست!

 

هزار آینه جاری ست.

هزار آینه

اینک

به همسرایی قلب تو می‌تپد با شوق.

زمین تهی‌ست ز رندان؛

همین تویی تنها

که عاشقانه‌ترین نغمه را دوباره بخوانی.

بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان:

«حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی».







شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان



دانلود بازخوانی با صدای رضا پیربادیان

دو شعر از شفیعی کدکنی-دکلمه رضا پیربادیان

ای شاخه ی شکوفه ی بادام
خوب آمدی
 سلام
لبخند می زنی ؟
 اما
 این باغ بی نجابت
با این شب ملول
زنهار از این نسیمک آرام
 وین گاه گه نوازش ایام
بیهوده خنده می زنی افسوس
بفشار در رکاب خموشی
پای درنگ را
 باور مکن که ابر
باور مکن که باد
 باور مکن که خنده ی خورشید بامداد
من می شناسم این همه نیرنگ و رنگ را
----------------
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت
این فال را برای دلم دید.

دیری است٬
مثل ستاره ها چمدانم را
از شوق ماهیان و تنهایی خودم
پر کرده ام٬ ولی
مهلت نمی دهند که مثل کبوتری
در شرم صبح پر بگشایم
با یک سبد ترانه و لبخد
خود را به کاروان برسانم.

اما٬
من عاقبت از اینجا خواهم رفت
پروانه ای که با شب می رفت٬

این فال را برای دلم دید.



دانلود با لینک مستقیم 







به کجا چنین شتابان ؟-شفیعی کدکنی-دکلمه رضا پیربادیان

به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری ؟
ز غبار این بیابان
- " همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم "
- " به کجا چنین شتابان "
- "به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا سرایم "
- " سفرت بخیر اما
تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت
به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها ، به باران

برسان سلام ما را "


شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان