میرفت و گیسوانِ بلندش را
بر شانه میپراکند،
شب را به دوش میبرد
همراهِ عطرِ عنبرِ سارا
در موجِ گیسوانِ بلندش
تابیده بود شب را
آرام، مثل زمزمهی آب، میگذشت
با اختران به نجوا
همراهِ گیسوانِ بلندش
خاموش، مثل زیر و بم خواب، میگذشت
پشتِ دریچهها
چشم جهانیان به تماشا
میرفت- باشکوهتر از شب
همراهِ گیسوان بلندش
تا باغهای روشنِ فردا
یلدا
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
سزاوار مرد نیست…
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
و همین درد مرا سخت میآزارد!
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
با که باید گفت این حال عجیب
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
مرا همین بگذارند یک سخن با تو
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
زندگی پر بود از فریاد من !
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
به تو می اندیشم
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
با چشم و دلی ، ز مهر سرشار
پرسید
چگونه میسرایی ؟
در چنبر عالم زمینی
یکباره چه میشوی هوایی ؟
ناگاه ز کدام زخمه ، گردد
چنگ دلت از نوا ، نوایی ؟
جانت ز کدام جلوه یابد
این نقش و نگار کبریایی ؟
گر نیست لطیفه بهشتی
ور نیست ودیعه خدایی
با پردگیانِ عالم شعر
دیدار چگونه مینمایی ؟
پیغام چگونه میفرستی
الهام چگونه میربایی ؟
گفتم که
- ندانم و ، ندانم
این نیز ، که من کهام ؟ کجایی ؟
وین کیست درون من ، که نالد
من نایم اگر ، کجاست نایی ؟
فریاد مرا چگونه ریزد
در قالب تنگ شش هجایی
تا در نگری جدایم از خویش
جان رقصکنان از این جدایی
سیمرغ خیال میکشد بال
مجذوب حلاوت رهایی
پوینده ، تمام هستی من
هر ذره ، به سوی روشنایی
هر صبح ، رهاتر از پرستو
این پیک دیار آشنایی
در دشت فلک به دانهچینی
در جوی سحر ، به سینهسایی
از کلبه تنگ بینوایان
تا قصر بلند پادشایی
بر بام ستارهها برآیم
هر شام بدین شکستهپایی
تا … بشکفد این جوانه شعر
چون تاج سپیدهدم ، طلایی
با این همه ، در دل تو ای دوست
تا نیست امید رهگشایی
ماییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
دانلود بازخوانی دکلمه با صدای رضا پیربادیان