از شقیقهام خون میچکد
تیر خورده است
رویای روزهای آرام
قلبی که میرفت برای عشق بتپد
آشیانِ غم آلودِ حضوری شده رو به زوال
که بینِ هر دو ضربه
خودش را به مردن میزند
تو نیستی
تونیستی و زندگی
در رگهای من میگردد
تا از پیکرِ من
دستی بسازد
که از وحشتِ بیهودگی
برای آخرین بار مینویسد
برای آخرین بار
واژگانی
چنان سرد
به عشقِ چکاندن
در شقیقه ی یک دیوانه ی دنیا خراب
... و ... تمام
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان