چوپانی می کشم که بوی گرگ می دهد
--------------------
دوست داشتیم هنوز گاو باشیم
اما زیر پای سربازان افتادیم
تیکه پاره که شدیم
پرتمان کردند جلوی عکاسان و شاعران
ما پوتین های بی مصرفی هستیم
جا مانده در میدان جنگ
---------------
اسبی در حال رمیدن
کرگدنی در حال فکر کردن
کفتاری مشغول صرف یک جوجه
بعد از انقراض گربه های مادربزرگ
مردم و گرگ ها کنار هم چگونه زندگی کردند؟!
--------------
درهای اتوماتیک اعصابم را خرد میکنند
چشمیهایی که به من فرمان میدهند
بهایست، برو
درهای من
روی پاشنههای خودم میچرخند
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان