به سراغ من اگر می آیید.
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جایی است.
که خبر می آرند از گل واشده در دورترین بوته خاک
روی شن ها هم نقش سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سر تپه معراج شقایق رفتند
پشت هیچستان چتر خواهش باز است
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تاریکی سایه نارونی تا ابدیت جاری است
به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید
مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
به سراغ من............. سالهاست.....
کسی نمیاید.....
من اینجا تنهام
...............
مسیحا این بلند بگو....اصلا فریاد بزن
"آدم اینجا تنهاست"
تورو خدا معنی این شعر و بزارید
معنی نداره شعر

زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد...
زندگی سوت قطاریست که در خواب پلی میپیچد...
هرگز تنها شده ای ؟
درتنهایی چه حسی داری؟
بعضی وقتها تنهایی لذت دارد ،
بفکر وامیدارد ...
باخودواقعی ات بعداز کلی مشغله و سرگرمی روزانه وتکراری ،روبرومی کند....
به خودت می آیی که سالها دویده ای و به جایی که در دل داشته ای نرسیده ای ...
پزشکی ،مهندسی ، استادی،پولداری، خانه داری ،ماشین داری ،زندگی با دوستان ودیگران تورا به آنجایی که باید می رسیدی ،نرسانده اند
ونقابی بیش نبوده اند بر روح عریان تو ...آنجاست که به پشت هیچستان می رسی و متوجه می شوی که چقدررررتنهایی ....چون به دنبال تقویت جسم و اهداف دنیایی بوده ای که آن هم خوب است ولازم زندگی اما کافی نیست ... روحت غریب وتنها وضعیف مانده ....غذای روح این چیزها نیست ،چیز دیگریست ...
پشت هیچستانم
خودِ هیچستانم...
باخودِعریانم
دردل تنهایی
حرفهایی
دارم...
ای خودِ تنهایم !
به کجایی خواهی رفت
با تن تنهایت؟
چه غریبستانیست
آدماینجا تنهاست ،
هیچکس حرف ندارد با تو....
حرفی از جنس بلور ...
روشن از آتش ونور...
همه اینجا سردند
و جهان یخ زده است
نور خورشید انگار نمی تابد
وشب همه جا گسترده است ...
ظلمت وتاریکی همه را اپژمرده است
کاش فردا که جهان خالی شد
از حضور آدم
تو نباشی تنها ...
پشت هیچستانم...
جای دنجی دارم...
با خودم حرف صمیمی دارم
دل من می فهمد حال خوشرنگ مرا
هیچ نام دگرم...
بلکه همزاد من است
پشت هیچستانم
خودِ هیچستانم
سهراب سپهری بی نظیره
سهراب...مرغ مهاجر... روحش شاد و یادش جاودانه بادا
ولی شعرای فاضل نظری معرکه هست
هیج کدوم یهش نمیرسن