حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای؟
گفت: یا آب است ، یا خاک است یا پروانه ای!
گفتمش احوال عمرم را بگو،این عمر چیست؟
گفت یابرق است، یا باد است، یا افسانه ای!
گفتمش اینها که میبینی، چرا دل بسته اند؟
گفت یا خوابند، یا مستند، یا دیوانه ای!
گفتمش احوال جانم را پس از مردن ، بگو؟
گفت یا باغ است، یا نار است، یا ویرانه ای !
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
با چتر آبی ات به خیابان که آمدی
حتماً بگو به ابر، به باران که آمدی
نم نم بیا به سمت قراری که در من است
از امتداد خیس درختان که آمدی
امروز روز خوب من و روز خوب توست
با خنده روئیت بنمایان که آمدی
فواره های یخ زده یک باره وا شدند
تا خورد بر مشام زمستان که آمدی
شب مانده بود و هیبتی از ناگهان تو
مانند ماه تا لب ایوان که آمدی
زیبایی رها شده در شعرهای من!
شعرم رسیده بود به پایان که آمدی
پیش از شما خلاصه بگویم ادامه ام
نه احتمال داشت نه امکان که آمدی
گنجشک ها ورود تو را جار می زنند
آه ای بهار گمشده... ای آن که آمدی...
تمام عمر قفس میبافت، ولی به فکر پریدن بود
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
بازخوانی دکلمه با صدای رضا پیربادیان
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
بهتر بگوید عاطفه، انسان برای بعد
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
به تنگ چشمی نا مردم زوال پرست
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان