از زندگانی ام گله دارد جوانی ام -
شرمنده جوانی از این زندگانی ام
دور از کنار مادر و یاران مهربان -
زال زمانه کشت به نا مهربانی ام
گیرم که آب ودانه دریغم نداشتند -
چون می کنند با غم بی همزبانی ام
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق -
داده نوید زندگی جاودانی ام
گوش زمین به ناله من نیست آشنا -
من طایر شکسته پر آسمانی ام...
دارم هوای صحبت یاران رفته را -
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
گفتی درآتشم بنشانی ولی چه سود -
بر خاستی که بر سر آتش نشانی ام
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
به وبلاگ جدید التاسیس منم سر بزنید.
مبارکه
سلام خدمت محضر بزرگوار...
امیدوارم حالتون خوب باشه...
نمی خوام طولانی بگم...
قطعه شعری داشتم...
کوچک بی ارزش...
خواستم اگر شد...دکلمه ای با صدای شما از روی این قطعه داشته باشم...
قطعه را می گذارم...
هر چه خواهید تصمیم بگیرید...
اگر قطعه شعر را بازگو کردید با صدای خویش..با اهنگی زیبا با موسیقی بیش...
همیشه سپاسگذارتون می شوم...
قطعه را می نوسیم...
می نشینم کنج اتاق...پشت این میز سکوت...
پشت در...صدایی می آید...در درونم غوغاست...
همه جا تاریکیست...
سر به سجده ی میز میگذارم...
از خودم می پرسم...
که سر انجام چه شد...
پنجره از نفس باد، گریست...
در به آرامی باز شد..
چشمانم را باز کردم...
همه جا روشنیست...
این اتاق چه پر از ادمست...
من درونم...تنهاست...
بردیل بهار 93
زنده باشی
سلام و درود بر شما
باز هم گوش نواز و دلنشین . تبریک می گم برای این دکلمه ی فاخر و ممنونم برای انتخاب سروده ای زیبا، از شهریار شهر من
پاینده و سرفراز بمانی دوست خوبم
زنده باد...
دارم هوای صحبت یاران رفته را -
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
سلام عرض ادب بسیار عالی عالی