تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چرا خانه کوچک ما سیب نداشت
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
در آمد شاهکار آبی خاکستری سیاه ..از یکی از عجایب شعر نو...با صدای شما استاد گرانقدر..
حق مطلب را آنگونه که باید و شاید ادا کردید...
فوق العاده بود...
ممنون
خیلی خوب ... لذت میبرم از شنیدن این شعرای زیبا با صدای دلنشین شما
تا جایی که یادمه این شعر جواب دو تا شعر دیگس که یکیش از فروغه... خوب بود این سه تا رو با هم میذاشتین و با هم میخوندین...
ممنون حتما