لیلی زیر درخت انار نشست
درخت انار عاشق شد
گل داد… سرخ سرخ
گل ها انار شد… داغ داغ
هر اناری هزار تا دانه داشت
دانه ها عاشق بودند
دانه ها توی انار جا نمی شدند
انار کوچک بود…
دانه ها ترکیدند… انار ترک برداشت
خون انار روی دست لیلی چکید
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید
مجنون به لیلی اش رسید
خدا گفت: راز رسیدن فقط همین بود
کافی است انار دلت ترک بخورد
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
تازگی ها دیگه ترک خوردن انار دل هم دیگه جواب نمیده . مثه همیشه زیبا بود


عرفان نظر آهاری و دوست میدارم
چون شعر نمیگه
دلشو میگه
چقدر روح صدات شور زندگی داشت
جالبه اصن اینطوری نشنیده بودمت
چه موسیقی محشری پر از شکوفه ی بهاری و نم بارون و
صدای گنجشک و ... بود
بر اساس حس موسیقی خوندم
البته شعر و موسیقی انتخاب یه دوست خوش ذوق بود
ممنون از کامنت
شهریور عاشق انار بود
اما هیچ وقت حرف دلش را به انار نزد
آخر انار ، شاهزاده ی باغ بود
تاج انار کجا و شهریور کجا !
انار اما فهمیده بود
میخواست بگوید او هم عاشق شهریور است
اما هر بار تا می رسید فرصت شهریور تمام میشد
نه شهریور به انار میرسید
و نه انار میتوانست شهریور را ببیند
دانه های دلش خون شد و ترک برداشت
سالهاست انار سرخ است
سرخ از داغی و تندی عشق
و قرن هاست شهریور بوی پائیز می دهد...
صدایتان روح دارد
عشق می آفریند
تازه است
شعور دارد
می دانم که زادروزتان شهریورست
موسم عاشقی و بوی پاییز
اما .......
از میان اعداد به صف ایستاده نمی دانم کدامشان مفتخرند به ثبت ورودتان به دنیای خاکی
ماه ماه شماست
عالی بود