گیرم فرامـوشت کنم، در گیر و دار روزها
اما چه با قلبم کنم؟ با دردها، با سوزها ...
گیرم که خاموشت کنم با اشک های خود، ولی
من را به آتش می کشد دلداری دلسوزها
با شوق یک فردای خوش، راحت نفس خواهم کشید
اما اگر رخصت دهد این بغض ِ از دیروزها
راهی به پهنای جهان هم باز باشد باز هم
پابند بام خویشتن هستند دست آموزها
فتح بلندای وصال، یعنی شروع بازگشتای عشق! ما را خط بزن از دستۀ پیروزها
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
عاشق وبلاگتم![](http://www.blogsky.com/images/smileys/119.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/119.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/117.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/117.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/105.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/105.png)
موفق باشی