با چتر آبی ات به خیابان که آمدی
حتماً بگو به ابر، به باران که آمدی
نم نم بیا به سمت قراری که در من است
از امتداد خیس درختان که آمدی
امروز روز خوب من و روز خوب توست
با خنده روئیت بنمایان که آمدی
فواره های یخ زده یک باره وا شدند
تا خورد بر مشام زمستان که آمدی
شب مانده بود و هیبتی از ناگهان تو
مانند ماه تا لب ایوان که آمدی
زیبایی رها شده در شعرهای من!
شعرم رسیده بود به پایان که آمدی
پیش از شما خلاصه بگویم ادامه ام
نه احتمال داشت نه امکان که آمدی
گنجشک ها ورود تو را جار می زنند
آه ای بهار گمشده... ای آن که آمدی...
درود بر شما پیربادیان عزیز
مرسی زیبا بود
زندگی یعنی :بخند هرچند که غمگینی.ببخش هرچند که مسکینی.فراموش کن هرچند که دلگیری.اینگونه بودن زیباست هرچند که آسان نیست.
خیلی خیلی خیلی خوشحال میشم به سایت منم سر بزنین.
95618
سلام استادخسته نباشید لطفا شعرتوباقلب ویرانه ی من چه کردی ازافشین یداللهی روهم دکلمه کنید. این شعرتوسط اقای مصطفی زمانی درسریال شهرزادهم دکلمه شده ولی دوست دارم باصدای شماهم بشنوم.
سلام بسیار زیباست
استاد صدای شما روح رو نوازش میکنه
دست مریزاد