دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه میخواهی چه کار؟
تا ابد دور تو میگردم، بسوزان عشق کن
ای که شاعر سوختی، پروانه میخواهی چه کار؟
مُردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه میخواهی چه کار؟
مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری، خانه میخواهی چه کار؟
بشکن آن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه میخواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟
شهنوازی کن نگارا ساز می خواهم چکار؟؟
من که ایمان داشتم ایجاز می خواهم چکار؟؟
تا صدایت گوشهایم رانوازش می کند
تار و سنتور و نی و آواز می خواهم چکار؟
دکلمه آخرتون .. دلم وقتی که می گیرد ....
با همه دکلمه هاتون فرق داره نمیتونم بگم زیباست چون کمه
نمیدونم چند بار گوش کردم... مثل وحی بود.. آسمانی ..
تو وبلاگتون خیلی گشتم ولی پیداش نکردم
جدیده تازه گذاشتم
تفاوت اش شاید بخاطر میکس متفاوته خلاقیت بخرج دادم