اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام
خارم ولی به سایهٔ گل آرمیدهام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیدهام
چون خاک در هوای تو از پا فتادهام
چون اشک در قفای تو با سر دویدهام
من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیدهام
از جام عافیت می نابی نخوردهام
وز شاخ آرزو گل عیشی نچیدهام
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریدهام
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریدهام
گر میگریزم از نظر مردمان رهیعیبم مکن که آهوی مردمندیدهام
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
میان بِرکه ی آرامِ آرمیدنِ تو !
دلم گرفته برای دوباره دیدنِ تو
برای بوسه زدن موقعِ رسیدنِ تو
دلم گرفته برای صدای دلچسبت
برای مست شدن لحظه ی شنیدنِ تو
پرنده های سراسیمه می شوندآرام
دُرُست وقتِ عزیزِ نَفس کشیدنِ تو
چه اتفاقِ قشنگی ست عاشقی کردن
میان بِرکه ی آرامِ آرمیدنِ تو !
چه آهوانه می گُذری ای پلنگِ آبی پوش
پُر است دستِ من از حسرتِ رمیدنِ تو
تو سیب سرخ نیازی و دستِ من نارَس !
بگو چگونه شبی می رسم به چیدنِ تو؟!
یدالله گودرزی (شهاب)
درود بر شما ،آقای پیربادیان عزیز

تمام میشوم شبی فقط به من اشاره کن
بگو با منی هنوز اشاره ای دوباره کن