«ملیحه» پنجره بگشای آفتاب دمید
نشست چلچله بر شاخ کهنه انجیر
بکار بوسه به صحرای خشک لبهام
بکوش و باز کن از کتف بستهام زنجیر
□
«ملیحه» دفتر شعر مرا بیار نترس
سرود فتح بخوان، نعره زن، هوار بکن
کنار نسترن پیر راه پنهانیست
اگر کسی به در انگشت زد فرار بکن
□
«ملیحه» پیرهن سرخ را به پیکر پیچ
بهرقص، رقص ظفر کن، بهار نوبت ماست
به چهرهها منگر، گرچه شام خاموشند
ببین! چه شور و چه شادی به هر دلی بر پاست
□
«ملیحه» چنگ به چنگال پاره کن از شوق
بهار آمد از ره به «یاس» میخندم
بریز باده به لبهای شاعر این شهردوباره پرچم نصرت به عرش میبندم
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
رضا جان صدات بسیار گوش نواز است. کاش امکانش بود تا همه شعرهایی که دوست داشتم رو با صدای تو میشنیدم....
سالهاست به سایتت سر میزنم و از دکلمههای فوقالعاده ات استفاده میکنم.