دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

یادتان هست شبی را که سفر می کردید -فریبا عباسی-دکلمه رضا پیربادیان


یادتان هست شبی را که سفر می کردید
 قول دادید و گفتید که بر میگردید 
دست من را که گرفتید کمی جاخوردم
 تازه فهمیدم و دیدم که شما هم سردید 
حرف دل بود که در چشم شما یخ می زد 
حرفهایی که به گفتار نمی آوردید 
دوری از شخص شما باز عذابم می داد
 و دلم خوش به همین بود که بر می گردید
 یادتان هست که گفتم پس از این می میرم
 منم و یک دل دیوانه و صدها تردید؟
 با که قسمت بکنم این همه تنهایی را؟ 
دل من جای کسی نیست و تنها فردید... 
که به حجم غزل یخزده ام می گنجید
  این شمایید که با من و دلم همدردید
 سهمم از دوریتان چند غزل میدانم 
که به اشعار نسنجیده ام عادت کردید

شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

چه کسی چنان که ما عاشقیم-پابلو نرودا-دکلمه رضا پیربادیان

چه کسی چنان که ما عاشقیم

عاشق تواند بود ؟

بگذار بوسه ها مان

یک به یک جاری شوند

تا گلی بی معنا

مفهومی دوباره یابد

بگذار عشقی را عاشق باشیم

که شمایلش تا قلب زمین رسوخ کرده باشد

عشق را دوباره بنا کن

عشق مدفون زمستانی را

که در نیستان یکی خزان سرگشود

و اکنون

از میان ابدیت لب های مدفون

عبور می نماید




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

بارانی که روزها-گروس عبدالملکیان-دکلمه رضا پیربادیان


بارانی که روزها

بالای شهر ایستاده بود

عاقبت بارید

تو بعدِ سال ها به خانه ام می آمدی...

 

 تکلیفِ رنگ موهات

در چشم هام روشن نبود

تکلیفِ مهربانی ، اندوه ، خشم

             و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم

 تکلیفِ شمع های روی میز

                                 روشن نبود

 

من و تو بارها

زمان را

 در  کافه ها و خیابان ها فراموش کرده بودیم

و حالا زمان داشت

                       از ما انتقام می گرفت

 

در زدی

باز کردم

سلام کردی

اما صدا نداشتی

به آغوشم کشیدی

اما

سایه ات را دیدم

                     که دست هایش توی جیبش بود

 

به اتاق آمدیم

شمع ها را روشن کردم

ولی

هیچ چیز روشن نشد

نور

تاریکی را

           پنهان کرده بود...

  

بعد

بر مبل نشستی

در مبل فرو رفتی

در مبل لرزیدی

در مبل عرق کردی

 

پنهانی،بر گوشه ی تقویم نوشتم:

                                      نهنگی که در ساحل تقلا می کند

                                      برای دیدن هیچ کس نیامده است



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

چند سال بعد-مارگارت آتوود-دکلمه رضا پیربادیان

چند سال بعد روزی که فکرش را هم نمی کنیم
توی خیابان با هم روبرو می شویم.
تو از روبرو می آیی. هنوز با همان پرستیژ مخصوص به خودت قدم بر می داری فقط کمی جا افتاده تر شده ای...
قدم هایم آهسته تر می شود...
به یک قدمی ام می رسی و با چشمان نافذت مرا کامل برانداز می کنی!
درد کهنه ای از اعماق قلبم تیر می کشد...
و رعشه ای می اندازد بر استخوان فقراتم.
هنوز بوی عطر فرانسوی ات را کامل استنشاق نکرده ام که از کنارم رد شده ای...
تمام خطوط چهره ات را در یک لحظه کوتاه در ذهنم ثبت می کنم...
می ایستم و برمی گردم و می بینم تو هم ایستاده ای!
می دانم به چه فکر می کنی!
من اما به این فکر می کنم که چقدر دیر ایستاده ای!
چقدر دیر کرده ای!
چقدر دیر ایستاده ام!
چقدر به این ایستادن ها سال ها پیش نیاز داشتم
قدم های سستم را دوباره از سر می گیرم...
تو اما هنوز ایستاده ای...
خداحافظی‌ها ممکن است بسیار ناراحت کننده باشند اما مطمئناً بازگشت‌ها بدترند.
حضور عینی انسان نمی‌تواند با سایه‌ درخشانی که در نبودش ایجاد شده برابری کند!


آدم‌کش کور

مارگارت آتوود



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

حکایتِ بارانِ بی امان است-شمس لنگرودی-دکلمه رضا پیربادیان

حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت می‌دارم ...
 
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزاب‌ها
به بی‌راهه و راه‌ها تاختن
بی‌تاب ٬ بی‌قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن

حکایت بارانی بی‌قرار است
این گونه که من دوستت می‌دارم ...



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

نگران نباش ، حال من خوب است ، بزرگ شده ام-دکلمه رضا پیربادیان

نگران نباش ، حال من خوب است ، بزرگ شده ام

دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم گم شوم

آموخته ام که این فاصله ی کوتاهِ بین لبخند و اشک نامش زندگیست

آموخته ام که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود

راستی ، بهتر از قبل دروغ می گویم…

“حال من خوب است” ، خوبِ خوب…..



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند-مژگان عباسلو-دکلمه رضا پیربادیان

مثل گیسویی که باد آن را پریشان می‌کند
هر دلی را روزگاری عشق ویران می‌کند

ناگهان می‌آید و در سینه می‌لرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان می‌کند

با من از این هم دلت بی‌اعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان می‌کند؟

مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان می‌کند

اشک می‌فهمد غم افتاده‌ای مثل مرا
چشم تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند

عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

دلم برای کسی تنگ است -حمید مصدق-دکلمه رضا پیربادیان

دلم برای کسی تنگ است

که آفتاب صداقت را

به میهمانی گل های باغ می آورد

وگیسوان بلندش را

- به بادها می داد

و دست های سپیدش را

- به آب می بخشید



دلم برای کسی تنگ است

که آن دونرگس جادو را

به عمق آبی دریای واژگون می دوخت

و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند



دلم برای کسی تنگ است

که همچو کودک معصومی

دلش برای دلم می سوخت

و مهربانی خود را

- نثار من می کرد



دلم برای کسی تنگ است

که تا شمال ترین شمال

و در جنوب ترین جنوب

- درهمه حال

همیشه در همه جا

- آه با که بتوان گفت

که بود با من و

- پیوسته نیز بی من بود

و کار من زفراقش فغان و شیون بود

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

کسی ...

- دگر کافی ست



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

ای یار دور دست که دل می بری هـنوز-حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان

ای یار دور دست که دل می بری هـنوز

چون آتش نهفته به خـاکـستـری هـنـوز

هر چند خط کشیده بـر آیـیـنه ات زمـان

در چشمم از تمام خوبان، سـری هـنـوز

سـودای دلـنـشـیـن نـخـستین و آخرین!

عـمـرم گذشت و تـوام در سـری هـنـوز

ای چلچراغ کهنه که زآن سوی سال ها

از هـر چـراغ تـازه، فـروزان تــری هـنــوز

بـالـیـن و بـسـتـرم، هـمـه از گل بیاکنی

شب بر حریم خوابم اگر بـگـذری هـنـوز

ای نـازنـیـن درخـت نـخـسـتین گناه من!

از مـیـوه هـای وسـوسـه بــارآوری هنوز

آن سیب های راه به پـرهـیـز بـسـتـه را

در سایه سار زلف، تو مـی پـروری هنوز

وان سـفــره شـبــانــه نـان و شـراب را

بر میزهای خواب، تو می گستری هنوز

با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم

آه ای شراب کهنه کـه در ساغری هنوز



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

آرامش تمام غزلها مرا ببخش-امیر طاهری-دکلمه رضا پیربادیان

آرامـشِ تمام غزلها ، مرا ببخـش
رنجانده ام اگرکه دلت را مرا ببخش
مقـصود و مقصد شعـرم فقط تویی
زیباترین ترانه ی دنیا مرا ببخش
دلگیر میشوی و ، دمی دم نمیزنی
سنگِ صبورِاین شب یلدا مرا ببخش
شرمنده ام که کام تو را تلخ میکنم
ای ماهرویِ صادق و زیبا مرا ببخش
من عاشقانه دوست دارمت ، فقط همین

این را قبول میکنی آیا ؟ مرا ببخش




شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان