شب که شد، سکر تمنای تو بیرون میزند
از خم سربسته و از شیشه های باز همشب که شد،آوازی از دیوان شمس الدین خوش است
دست و پا یاری کند، رقصی شلنگ انداز همباید امشب از حصار تنگ تهران وارهی
نشئه ی قونیه باشی، تشنه ی شیراز همتا سحر مشغول باشی با معمایی لطیف
ممکن است آیا که با من لطف دارد، ناز هم ؟روز های آخر اسفند مستم کرده است
گرچه من عاقل نبودم از همان آغاز همخواستم یک لحظه از یاد تو بگریزم ولی
نام تو تکرار می شد در صدای ساز همآفتاب آمد تو را از من بگیرد باز هم
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
با سلام و درود بی پایان
آفتاب هم نمیتواند تمنای شنیدن صدایت را از ما بگیرد !
ماندگار باشید .
انتخاب و اجرایی بس دلنشین بود. آهنگ سفر در آسمان شعر ، پایانی ندارد جلا بخش روح است و خلسه ای پر ز آرامش ،....
سپاس
ممنونم ملاحت عزیز
خوشحالم اینجا میبینمتون
سلام وبه جالبی دارین ممنون میشم تبادل لینک کنیم.اگرموافق بودین خبرم کنید.باتشکر
http://dake90.mihanblog.com/