در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
#
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
سلام وخسته نباشید
بسیار دلنشین و زیبا هست دکلمه هاتون واقعا هیچ سایتی مثل این سایت ندیدم که اینهمه دکلم توش باشه و اینهمه زیبا خسته نباشید و خدا قوت میگم بهتون و به من سر بزنید خیلی خوشحال میشم
یاعلی
زنده باشی
چشم
سلام
مطلبت حرف نداشت!
اگه خواستی میتونی از پستای منم استفاده , منم شاید اینکارو کردم ;)
ممنونم
سلام.چرا کم مطلب میذارید خب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رسیده به 400 تا
کمم نیست
سلام آقای پیربادیان
با تشکر از دکلمه های زیبایی که اجرا کرده اید و وبلاگ خوبتان.
در اجرای دکلمه این شعر ظاهرا مشکلی پیش آمده چون پس از کلیک بر روی Play صدایی نمی آید و چنانچه بر روی دانلود با لینک مستقیم را بزنم پیغام «صفحه مورد نظر شما پیدا نشد» می دهد.
سلام
احتمالا از خود سایته یا درست میشه یا دوباره آپلود میکنم
با سلام و تشکر از زحمات شما
صدای گرم شما جان تازه ای به این غزلها و اشعار زیبا بخشیده. نفستان مستدام.
ضمنا بیت آخر این غزل با آنچه که خوانش شما تفاوت دارد... دلیلش چیست و درستش کدام است؟
چون همه اینها از وبلاگ ها هست معلوم نیست کدوم درسته
سلام آقای پیر بادیان
مثل همیشه زیبا
مدتی کسالت داشتم و نتونستم بیام نت
خوشحالم باز صداتون رو شنیدم
انشالا که رفع شده
ممنونم
عالی بود
در خیالات خودم ''در'' زیر بارانی که نیست
در اشاره شده اضافه است
باعرض معذرت...
http://hekayathayebaghi.parsiblog.com
ممنون سر میزنم
عالی
سلام. چقدر من با شعر شما اشک ریختم. نفستون طلاست
اقا پیربادیان عزیز لینک از دست رفته متاسفانه
یکیش کار میکنه
انسان نازنین جناب پیربادیان
بادرودی صمیمانه وسر شار از سپاس کلام وصدای گرم شما وحسن انتخاب تان در انتخاب شعرهای بسیار زیبایی که به آهنگ دلنواز صدای تان شور وشوقی صد چندان یافته است از نیمه شب تا سحرگاهان مرا برد به سال های دور سرشار از شوق جوانی ام که با هرکلامی قلبم سرشار از شوق واشتیاق می شد...
سپاس وقدردانی بی پایان ام را تقدیم کنم -با این امید ک مورد قبول تان افتد ودر نظر آید -باقی بقایت تان
با احرتام فراوان
فرهاد - آزاد
زنده باشید
پاسخ: سخن دل چه راحت روی تار کلامتان زندگی می کند همچو درخت تشنه ای که زیر باران اوای قطره های گریزان به جان می خردوبا عشق می گوید چه زیبا باتنم عجین می شوید باتشکر
زنده باشید
باسپاس ودست مریزاد بی پایان
زنده باشی
دکلمه این غزل زیبا در کافه غزل
به آدرس تلگرامی زیر:
کافه غزل
https://telegram.me/kafehGhazal
عالی بود
مرسی
وصف حال....
عالی بود این شعر واقعا لذت بردم
فوق العاده زیبا بود
رفت و من در حسرت یکبار دیگر دیدنش
با خیالش منتظر، با چشم گریانی که نیست
آرزو گُم کرده ام ، شب زنده دارم تا سحر
تا ببینم روی چون مهتاب تابانی که نیست
گفتنی ها گفته ام با هر کلام بی صدا
لیک این نا گفته ها را خط پایانی که نیست
سایه گم گشته اش را جستجو کردم ولی
سایه کی پیدا شود در ابر بارانی که نیست
آن صدای مهربان و آن طنین خنده کو
تا شکوفد بر لب چون غنچه خندانی که نیست
من نمیدانم به امید چه باید گفت این افسانه را
یوسف گم گشته باز آید به کنعانی که نیست
قشنگه از کیه؟
عالییییییییییییییییییی
بازم از این جور دکلمه ها بخونید
واقعا محشره
عااااااالی
با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات جنابعالی
..
وبلاگ تون از بهترین وبلاگ هاست و معلوم است که خودتان از بهترین ادم ها.
عرض کوچکی داشتم وان هم این است لطف کنید بنده را با اسم(زندگی صحنه یکتی هنر مندی ماست...)لینک کنید.بنده نیز در هر سه وبلاگم شما لینک کرده و مکرر به شما سر خواهم زد.
مرید شما:بهنام دانش
شعرش عالیه




عاشق:



















حرف نداره
خیلی زیباست....
حتی اگه عشقو تجربه نکرده باشی انگار عاشقی...
بسیار زیبا :
نام شعر:گیسوی ماه
من به دنبال تو جانا، به تو دلباخته ام
غزلی با غم تو در دل خود ساخته ام
من همانم که تو گر روسری ات باز کنی
بین موهای تو معبودی دگر یافته ام
دم به دم لحظه به لحظه به تو فکرم مشغول
پا به پا در ره تو با رقبا تاخته ام
در خیالم من بیچاره در این ظلمت شب
موی زیبای تو با دست خودم بافته ام
بیت بیت غزلم درد مرا شرح دهد
همه عمرم زِ خدا مهر تو را خواسته ام
#م_ر
به چه زیبا گفتی،رسی خانه از خیابانی که نیست
این دل شیدای تو ،خستگی هایش ز چیست......
خنده ات از بهر حال بهترت هم گر که نیست......
جان من آن چای بی فنجان بگو از بهر چیست....
شعر میخوانی برایم گل به گلدان میکنی..........
چشم میدوزی به چشمم بغضت آخر بهر چیست.
ناگزیر از رفتنم همچو آن مرغی که در فصل خزان
بایدش رفتن بود!!!!علتش دانی که چیست!!!!!!
عشق را آسانی نباشد ای گل بی گلدان من......
در شگفتم از تو آخر پرسشت از بهر چیست....
عالی بود...من عاشق این شعرم....




با سلام
دکلمه تون عالیه ... سالهاست بیاد خواهر فوت شده ام این دکلمه رو میخونم و اشک میریزم ... عاشقشم
خدا رحمتشون کنه
خانم بیتا امیری و آقای پیربادیان این شعر بارها اشک منو در آورد. چه تصور قشنگی...خداییش خیلی عالی خیلی عالی
این عزل احساس هرخوننده ای را برمی انگیزد
هرمسرعش یه داستانگ کوتاه و ویه تابلو زیباتر
من هرچند مدت یکبار مرور میکنم وبمن آرامش میده.
عالی ..عالی عالی.
از این زیباتر هم میشه سرود؟!
سلام میشه موسیقی بیکلام درخیالات خودم رو بزارید
....
بعد تو،این کار هر روز من است
باور این که نباشی،کار آسانی که نیست....
این روزها در تلاطم ذهن و افکارم
میگذرد از خاطرم یاد چشمانى که نیست
در این هواى سرد و سرماى زمستان
گرم میشود دستانم با یاد دستانى که نیست
میخورم زین جام شراب در شب مهتابم
مست میشوم ز شهد لبهایى که نیست
در خیال و کلبه چوبى که در ذهن ساخته ام
غرق میشوم در آغوش گرم یارى که نیست
عشق تو نشد نصیبم من به رقیبم باختم
اخر بى تو ماندن کار آسانى که نیست
میروم ز دنیا و در برزخ میمانم
آخر این زندگى جاودانه که نیست
محسن قادری *
سلام
با تشکر از شعر زیباتون
ممکنه اهنگ زیر متن رو بگین چجور باید ب دست بیاریم؟
دلگیرم ز روزگار بی وفا
حیرانم چگونه زنده ام با این همه جفا
کردم عادت به نداشتنت
چشم هایم خیسو جدا ز آغوش و تنت
حیرانو سرگشته ام از این سر نوشت
که چگونه تو را ز من جدا نوشت
غمیگنم از این همه بی قراری
توچه دل سنگی داری
دلگیرم ز این تقدیر
نمیدانم تقدیر است یا تقصیر
#azita#
می روی با تاب گیسو تا که بی تابم کنی
آه ز دستت ، کو آن تابهای گیسویی که نیست
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
سنگدل ، این زودتر میخواستی ، جانم که نیست
یادمان باشد که قطعه (با خیالات خودم...) را خانم بی تا امیری از زبان همسر یک شهید سروده اند.
این بیت را هم من با اجازه اضافه کردم :
باز میپرسی چرا حالت چنین آشفته است
داغ این غم روی دل از هجر جانانی که نیست .
خیلی خیلی خیلی شعر زیبایی سروده خانم بیتا امیری واقعا لذت بردم احسنت عالی
خیلی شعر زیبایی هست
خانه ام پر گشته از عطرمحبتهای تو
شرمگینم از نبود اینهمه هستی که نیست
شعر زیبایی بود و مستم کرد و این بیت رو بداهه سرودم:
مینشینی دربرم، آغوش گرمم سهم توست
تو نگاهم میکنی با چشم گریانی که نیست
سلام شعر خوب در کنار صدای خوب ....عالی بود ممنون
بسیار دل انگیز و غمناک و ملیح بود
غم انگیزترین شعری که با آن خندیدم
واقعا هیچ واژه ای برای توصیف زیبایی شعر تون ندارم اصلا ...... عالیییییب❤❤