شما
فانوس کهنه ای سراغ دارید ؟
غول جادویی ؟ چیزی......
میخواهم چشم که باز میکنم
دور از این هیاهوی تکراری
کنار آرامشی از جنس دریا
حوالی آرامش سپیدارهای رها
علف های تر را بو بکشم
و دامنم را پر کنم از بابونه های وحشی
میخواهم
باد همبازی گیسوانم باشد
و غول چراغ جادو
تمام ساعت های دنیا را از کار بیندازد
حتی ساعت آمدن کسی را که
بیتابم میکند
دغدغه و دلشوره نمیخواهم
شما فانوس کهنه ای سراغ دارید ؟ ......
به ادم ارامش میده ممنونم

زنده باشی