-
وقتی تو نیستی-قیصر امین پور-دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 23:31
حرفهای ما هنوز ناتمام .... تا نگاه میکنی : وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی! پیش از آنکه با خبر شوی لحظهی عزیمت تو ناگزیر می شود آی ..... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر میشود! وقتی تو نیستی نه هست های ما چونانکه بایدند نه بایدها... مثل همیشه آخر حرفم وحرف آخرم را با بغض می خورم عمری است لبخندهای...
-
جهان را بنگر -شاملو -دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 23:16
جهان را بنگر سراسر که به رخت رخوت خواب خراب خویش از خود بیگانه است وما را بنگر بیدار که هشیواران غم خویشیم . خشماگین وپرخاشگر از اندوه تلخ خویش پاسداری می کنیم ، نگهبان عبوس رنج خویشتنیم تا از قاب سیاه وظیفه ئی که بر گرد آن کشیده ایم خطا نکند . وجهان را بنگر جهان را در رخوت معصو مانه خوابش که از خود چه بیگانه است !...
-
در آرزوی لبانت-پابلو نرودا-دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 23:13
نه دوباره ای دارم نه همیشه ای مردی فقیر در اشتیاق دوست داشتن نمی دانم کیستی اما دوستت دارم . من "هرگز "ندارم زان رو که متفاوت بوده ام و به نام "عشق همیشه در تغییر " اعلام خلوص می کنم . دوستت دارم و خوشبختی را به روی لب های تو می بوسم . اکنون، بیا هیزم جمع کنیم و آتش را در کوهستان به نظاره بنشینیم ....
-
کوچه-فریدون مشیری-دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 00:19
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه...
-
در این سرای بی کسی-سایه -دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1390 00:09
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند دل خراب من دگر خراب تر نمی شود که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم یکی...
-
میان خورشیدهای همیشه-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 30 دیماه سال 1390 14:15
میان خورشیدهای همیشه زیبایی تو لنگری ست ــ خورشیدی که از سپیدهدم همه ستارگان بی نیازم میکند. نگاهت شکستِ ستمگری ست ــ نگاهی که عریانیِ روحِ مرا از مِهر جامهیی کرد بدان سان که کنونم شبِ بیروزنِ هرگز چنان نماید که کنایتی طنزآلود بوده است و چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگری ست ــ آنک چشمانی که خمیرْمایهی مِهر...
-
همیشه این تویی که میروی-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 30 دیماه سال 1390 14:07
سر به هوا کودکان کامل اردیبهشت راه غریب گریه را برعبور آواز من بسته بودند... صدایم به سایه سار دره نمیرسید. تو ، آن سو تر از ردیف صنوبران ، پای پرچین پسینی شکسته شاید ، کتابی از نشانی دوستانمان را ورق میزدی. زنان کوچه میگویند به گمانم تو را درصف صحبت آرزویی دور دیده اند. حالا همه همسایه ها میدانند من هر غروب ، غروب هر...
-
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم -قیصر امین پور -دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 30 دیماه سال 1390 01:42
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود ما دیده ایم اگر خون دل بود ما خورده ایم اگر دل دلیل است ما آورده ایم اگر داغ شرط است ما برده ایم اگر دشنه ی دشمنان گردنیم اگرخنجر دوستان گرده ایم گواهی بخواهید اینک گواه همین زخم هایی که نشمرده ایم...
-
رفتار من عادی است-قیصر امین پور -دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 30 دیماه سال 1390 01:37
رفتار من عادی است اما نمی دانم چرا این روزها از دوستان و آشنایان هر کس مرا می بیند از دور میگوید: این روزها انگار حال و هوای دیگری داری اما من مثل هرروزم با آن نشانی های ساده با همان امضا، همان نام و با همان رفتار معمولی مثل همیشه ساکت و آرام این روزها تنها حس می کنم گاهی کمی گنگم گاهی کمی گیجم حس میکنم از روزهای پیش...
-
شعری عاشقانه از پابلو نرودا دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 27 دیماه سال 1390 02:11
مجالی نیست تا برای گیسوانت جشنی بپا کنم که گیسوانت را یک به یک شعری باید و ستایشی دیگران معشوق را مایملک خویش می پندارند اما من تنها می خواهم تماشایت کنم قلب من آستانه ی گیسوانت را ، یک به یک می شناسد آنگاه که راه خود را در گیسوانت گم می کنی فراموشم مکن ! و بخاطر آور که عاشقت هستم مگذار در این دنیای تاریک بی تو گم شوم...
-
چهار شهر کوتاه از حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 17:58
دلم برایت یک ذره است کی میشود که ساعت وقارش را با بیقراری من،عوض کند عقربه های تنبل! آیا پیش از من به کسی که معشوق را در کنار دارد قول همراهی داده اید؟ * در آسمان آخر شهریور حتا ستاره ای هم نگران من نیست به اتاق برمیگردم و شب را دورسرم می چرخانم و به دیوارمیکوبم. می توانی آنقدر خسته باشی که خواب را،که کابوس را حتی مرگ...
-
غم نان اگر بگذارد-شاملو دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 17:51
ازدستهای گرم تو کودکان توامان آغوش خویش سخن ها می توانم گفت غم نان اگر بگذارد. نغمه در نغمه درافکنده ای مسیح مادر، ای خورشید! از مهربانی بی دریغ جانت با چنگ تمامی ناپذیر تو سرودها می توانم کرد غم نان اگر بگذارد. *** رنگ ها در رنگ ها دویده، ای مسیح مادر ، ای خورشید! از مهربانی بی دریغ جانت با چنگ تمامی نا پذیر تو...
-
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش-حافظ دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 17:45
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش و از شما پنهان نشاید کرد سر می فروش گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوش وان گهم درداد جامی کز فروغش بر فلک زهره در رقص آمد و بربط زنان میگفت نوش با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش تا نگردی آشنا زین پرده رمزی...
-
تو از یادم نمیروی -سید علی صالحی -دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 13:34
برهنه به بستر بیکسی مُردن، تو از یادم نمیروی خاموش به رساترین شیونِ آدمی، تو از یادم نمیروی گریبانی برای دریدنِ این بغضِ بیقرار، تو از یادم نمیروی سفری ساده از تمامِ دوستتْ دارمِ تنهایی، تو از یادم نمیروی سوزَنریزِ بیامانِ باران، بر پیچک و ارغوان، تو از یادم نمیروی تو ... تو با من چه کردهای که از یادم...