-
بسیار سال ها گذشت تا بفهمم-حسن آذری-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1397 11:51
بسیار سال ها گذشت تا بفهمم آن که در خیابان می گرید از آن که در گورستان می گرید بسیار غمگین تر است سال ها گذشت من ازخیابان های بسیارُ از گورستان های بسیاری گذر کردم تا فهمیدم آن که حتی در خلوت خانه ی خویش نمی تواند بگرید از همه اندوهناک تر است دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
-
پرنده گفت: -فروغ فرخزاد-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 7 فروردینماه سال 1397 11:49
پرنده گفت: «چه بویی، چه آفتابی، آه بهار آمده است و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت.» پرنده از لب ایوان پرید، مثل پیامی پرید و رفت پرنده کوچک بود پرنده فکر نمیکرد پرنده روزنامه نمیخواند پرنده قرض نداشت پرنده آدمها را نمیشناخت پرنده روی هوا و بر فراز چراغهای خطر در ارتفاع بیخبری میپرید و لحظههای آبی را...
-
دلم میخواست در عصر دیگری-نزار قبانی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1396 16:53
بانوی من ! دلم میخواست در عصر دیگری دوستت میداشتم ! در عصری مهربانتر و شاعرانهتر ! عصری که عطرِ کتاب ، عطرِ یاس و عطرِ آزادی را بیشتر حس میکرد ! دلم میخواست تو را در عصر شمع دوست میداشتم ! در عصر هیزم و بادبزنهای اسپانیایی و نامههای نوشته شده با پر و پیراهنهای تافتهی رنگارنگ !...
-
تو ظریفی-منوچهر آتشی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1396 16:51
تو ظریفی مثل گلدوزی یک دختر عاشق که دلانگیزترین گلها را روی روبالشی عاشق خود میدوزد. با تو بودن خوبست تو چراغی، من شب که به نور تو کتاب دل تو و کتاب دل خود را که خطوط تن تست خوش خوشک میخوانم تو درختی، من آب من کنار تو آواز بهاران را، میخندم و میخوانم میگریم و میخوانم با تو بودن خوبست تو قشنگی مثل تو، مثل...
-
دانی از زندگی چه می خواهم-فروغ-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1396 16:49
دانی از زندگی چه می خواهم من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو زندگی گر هزار باره بود بار دیگر تو ، بار دیگر تو آنچه در من نهفته دریایی ست کی توان نهفتنم باشد با تو زین سهمگین توفانی کاش یارای گفتنم باشد بس که لبریزم از تو می خواهم بروم در میان صحراها سر بسایم به سنگ کوهستان تن بکوبم به موج دریاها بس که لبریزم از تو می...
-
آیین عشق بازی دنیا عوض شده است-فاضل نظری-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 27 بهمنماه سال 1396 10:34
آیین عشق بازی دنیا عوض شده است یوسف عوض شده است، زلیخا عوض شده است سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی در عشق سال هاست که فتوا عوض شده است خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده است آن با وفا کبوتر جَلدی که پر کشید اکنون به خانه آمده، اما عوض شده است حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق من همچنان...
-
حرفها دارم اما ... بزنم یا نزنم؟-قیصر امین پور-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 23 بهمنماه سال 1396 21:51
حرفها دارم اما ... بزنم یا نزنم؟ با توام ، با تو خدا را، بزنم یا نزنم؟ همه حرف دلم با تو همین است که دوست ... چه کنم ؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم ؟ عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم ؟ گفته بودم که به دریا نزنم دل اما کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم ؟ از ازل تا به ابد پرسش آدم این است : دست...
-
گاه گاهی که دلم می گیرد-حمید مصدق-دکلمه رضا پیربادیان
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1396 01:23
گاه گاهی که دلم می گیرد پیش خود می گویم آن که جانم را سوخت ، یاد می آرد از این بنده هنوز ؟ سخت جانی را بین که نمردم از هجر مرگ صد بار بِه از بی تو بودن باشد ! گفتم از عشق تو من خواهم مُرد چون نمردم هستم ، پیش چشمان تو شرمنده هنوز ... گر چه از فرط غرور اشکم از دیده نریخت بعد تو لیک پس از آن همه سال کس ندیده به لبم...
-
به ساعت نگاه میکنم-حسین پناهی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1396 16:37
به ساعت نگاه میکنم: حدود سه نصف شب است چشم می بندم تا مباد که چشمانت را از یاد برده باشم و طبق عادت کنار پنجره می روم سوسوی چند چراغ مهربان و سایه های کشدار شبگردان خمیده و خاکستری گسترده بر حاشیه ها و صدای هیجان انگیز چند سگ و بانگ آسمانی چند خروس از شوق به هوا می پرم چون کودکیم و خوشحال که هنوز معمای سبزی رودخانه از...
-
ای دل چه اندیشیدهای-مولوی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 9 دیماه سال 1396 00:01
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها؟ زآن سوی او چندان وفا، زین سوی تو چندین جفا زآن سوی او چندان کَرَم، زین سو خلاف و بیش و کم زآن سوی او چندان نِعَم، زین سوی تو چندین خطا زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد زآن سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا چندین چشش از بهر چه؟ تا جان تلخت خوش شود چندین کشش از بهر چه؟...
-
خانه ام آتش گرفته ست-اخوان-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1396 22:41
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز هر طرف می سوزد این آتش پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود من به هر سو می دوم گریان در لهیب آتش پر دود وز میان خنده هایم تلخ و خروش گریه ام ناشاد از دورون خسته ی سوزان می کنم فریاد ، ای فریاد ! ی فریاد خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی بی رحم همچنان می سوزد این آتش نقشهایی را که من بستم به...
-
یخ کرده ام ! اما نه از سوز زمستان !- محمد علی بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1396 22:38
یخ کرده ام ! اما نه از سوز زمستان ! اما نه از شب پرسه های زیر باران یخ کرده ام یخ کردنی در تب ، تبی که جسمم نه دارد باورم می سوزد از آن یخ کرده ام اما تو ای دست نوازش روح یخی را با چنین شولا مپوشان گرمم نخواهی کرد و فرقی هم ندارد یخ بسته ای پوشیده باشد یا که عریان یخ کرده ام چون قطب آری این چنین است وقتی نمی تابی تو...
-
چه دانستم که این سودا -مولوی-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 17 آذرماه سال 1396 16:44
چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد که هر تخته فروریزد ز گردشهای گوناگون نهنگی هم برآرد سر خورد آن آب دریا را چنان دریای بیپایان شود بیآب چون هامون شکافد...
-
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم -محمد علی بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 17 آذرماه سال 1396 16:42
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست گسترده تر از عالـــم تنهایـــی "من" عالمـــــی نیست غـــــم آنقدر دارم کـــــه مـــــی خواهـــم تمام فصلها را بر سفره ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست حوای "من" بر من مگیر این خودستانی را که بی شک تنـــهاتــر از "مـــن" در زمین و آسمانت...
-
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست-سعدی-دکلمه رضا پیربادیان
جمعه 17 آذرماه سال 1396 16:40
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد خلیل من همه بتهای آزری بشکست مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال در سرای نشاید بر آشنایان بست در قفس طلبد هر کجا گرفتاریست من از کمند تو تا زندهام نخواهم جست غلام دولت آنم که پایبند یکیست به جانبی متعلق شد از هزار...
-
داروگ!- نیما -دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 23 آبانماه سال 1396 22:40
خشک آمد کشتگاه من در جوار کشت همسایه. گرچه می گویند: «می گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران.» قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟ بر بساطی که بساطی نیست در درون کومه ی تاریک من که ذرّه ای با آن نشاطی نیست و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد - چون دل یاران که در هجران یاران- قاصد...
-
کیستی که من-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 23 آبانماه سال 1396 22:39
کیستی که من اینگونه بهاعتماد نامِ خود را با تو میگویم کلیدِ خانهام را در دستت میگذارم نانِ شادیهایم را با تو قسمت میکنم به کنارت مینشینم و بر زانوی تو اینچنین آرام به خواب میروم؟ کیستی که من اینگونه به جد در دیارِ رؤیاهای خویش با تو درنگ میکنم؟ دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
-
دوباره می نویسمت ..کنارِ بیت آخرم-منزوی-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 23 آبانماه سال 1396 22:37
دوباره می نویسمت ..کنارِ بیت آخرم وچکه چکه می چکم...به سطر های دفترم تو تازیانه می زنی به زخمه ی خیال من من آب و دانه می دهم به خوش خیالِ باورم تو مثل ماهِ برکه ای ...و من غریق مست شب دوباره تو ..دوباره من..شناوری ..شناورم شنیده ام زپنجره سراغ من گرفته ای؟ هنوز مثل قاصدک ..میانِ کوچه پرپرم گلایه از قفس کمی...کمی عجیب...
-
درین شبهای مهتابی-اخوان-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 13 آبانماه سال 1396 20:54
درین شبهای مهتابی که میگردم میان ِ بیشههای سبز ِ گیلان با دل ِ بی تاب خیالم میبرد شاید ، و شاید خواب - و میبینم چه شاد و زنده و زیباست الا، دریاب - میگویم به دل - بی تاب من ! دریاب درین مهتابْ شب هاى خیال انگیز مرا با خویش تماشایی و گلگشتیست بی تشویش خیالم میبرد شاید ، و شاید خواب ، با تصویرهایش گیج و سیل...
-
هیچ کس چون تو حریف لب خاموشم نیست-اصغر معاذی-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 9 آبانماه سال 1396 18:11
هیچ کس چون تو حریف لب خاموشم نیست جز صدای سخن عشق تو در گوشم نیست آه از این غربت نزدیک و از آن حسرت دور عشق در سینه ی من هست و در آغوشم نیست آن چنان مست خیال تو می افتم هر شب که حواسم به تن خسته ی بی هوشم نیست تشنه ام تشنه و بالای سرم کاسه ی آب ماه روی تو در این آب که می نوشم نیست هستی و نیستی آن قدر که جز عطری دور...
-
ای فصلِ غیر منتظرِ داستانِ من!-منزوی-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 9 آبانماه سال 1396 18:10
ای فصلِ غیر منتظرِ داستانِ من! معشوقِ ناگهانیِ دور از گمانِ من ای مطلعِ امید ِمن! ای چشمِ روشنت زیباترین ستارهی ِهفت آسمانِ من آه... ای همیشه گل! که به سرخی در این خزان گُل کردهای به باغچهی بازوانِ من در فترت ملال و سکوتی که داشتم عشقِ تو طُرفه حادثهی ناگهان من ای در فصول مرثیه و سوگ باز هم شوقت نهاده قول و غزل...
-
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست-سعدی-دکلمه رضا پیربادیان
سهشنبه 9 آبانماه سال 1396 18:08
ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست اگر جهان همه دشمن شود ز دامن تو به تیغ مرگ شود دست من رها ای دوست سرم فدای قفای ملامتست، چه باک گرم بُوَد سخن دشمن از قفا ای دوست به ناز اگر بخرامی جهان خراب کنی به خونِ خسته اگر تشنهای هلا ای دوست چنان به داغ تو باشم که گر اجل برسد به شرعم از تو...
-
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 29 مهرماه سال 1396 00:08
سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی در طریق عشقبازی امن و آسایش...
-
مرا به جرم همین شعر متهم کردند-محمد علی بهمنی-دکلمه رضا پیربادیان
شنبه 29 مهرماه سال 1396 00:04
مرا به جرم همین شعر متهم کردند و... در توهمشان، فتح بر قلم کردند سپیده، باز قلمها نوشت از راهی که پای همقدمی را در آن قلم کردند مُمیزان، نه فقط بر من و غزلهایم به ذوق بیش و کم خویش هم ستم کردند دو استکان بنشین، رفع خستگی خوب است دوباره در دلم، انگار چای دم کردند تعارفیت به قلیان نمیکنم، دودیست که روشناش به یقین...
-
سخن دیگر نگفتی , ای سخن پرداز خاموشم-سیمین بهبهانی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1396 22:06
سخن دیگر نگفتی , ای سخن پرداز خاموشم فراموشت نمی کردم , چرا کردی فراموشم ؟ ز سردی های خاک تیره , آغوشت چه می جویند ؟ چه بد دیدی , چه بد دیدی ز گرمی های آغوشم ؟ نه چشم بسته بگشایی , نه راه رفته باز آیی به مرگت بار تنهایی چه سنگین است بر دوشم به جز در دیده ام , کی می پسندیدی سیاهی را ؟ نمی بینی مگر اکنون که سر تا پا...
-
تو را دوست ندارم،-کارولین الیزابت سارا نورتن-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1396 22:05
تو را دوست ندارم، نه دوستت ندارم اما هنگامی که نیستی غمینم و به آسمان آبی بالای سرت و اخترانی که تو را می بینند رشک می برم تو را دوست ندارم اما نمی دانم چرا آنچه می کنی در نظرم بی همتا جلوه می کند و بارها در تنهایی از خود پرسیده ام چرا آنهایی که دوستشان دارم بیشتر شبیه تو نیستند تو را دوست ندارم اما هنگامی که نیستی...
-
زیباترین-نصرت رحمانی-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1396 22:00
زیباترین می خواستم ترا بسرایم خود را سروده ام باری حدیث عشق تو می بود در میان اما دریغ و درد که پاداش من خون بود خون دلمه بسته به مژگان منصور نیز بر اوج دار بانگی کشید : اناالحق سوخت خاکستری به چشم جهان کرد حتی مسیح هم در اوج جلجتا یاد از تو کرد زیباترین دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
-
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست-حسین منزوی -دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1396 21:57
نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاست شاید اینها امتحان ماست با دستور عشق ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست چند می گویی که از من شکوه ها داری به دل؟ لب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراست عشق را ای یار با معیار بی دردی مسنج علت عاشق٬ طبیب من! ز علت ها جداست دانلود دکلمه با صدای رضا...
-
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست -فاضل نظری-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1396 21:55
گرچه چشمان تو جز در پی زیبایی نیست دل بکن ، آیینه این قدر تماشایی نیست حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا دو برابر شدن غصه تنهایی نیست ؟! بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را قایقت را بشکن ! روح تو دریایی نیست آه در آینه تنها کدرت خواهد کرد آه دیگر دمت ای دوست مسیحایی نیست آنکه یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست حال...
-
زیباترین حرفت را بگو-شاملو-دکلمه رضا پیربادیان
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1396 21:52
کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می داشت تا به جانش می خواندی : نام کوچکی تا به مهر آوازش می دادی، همچون مرگ که نام کوچک زندگیست زیباترین حرفت را بگو شکنجهی پنهانِ سکوتت را آشکاره کن و هراس مدار از آن که بگویند ترانهیی بیهوده میخوانید. ــ چرا که ترانهی ما ترانهی بیهودگی نیست چرا که عشق حرفی بیهوده نیست. حتا بگذار آفتاب...