تو غلط میکنی این گونه دل از ما ببری
سر خود آینه را غرق تماشا ببری
مرده شور من ِ عاشق که تو را می خواهم
گور بابای دلی را که بـــه اغوا ببری
چه کسی داد اجازه که کنی مجنونم
به چه حقی مثلن شهرت لیلا ببری
به من اصلن چه که مهتابی و موی تو بلند
چه کسی گفته مرا تا شب یلدا ببری
بخورد توی سرم پیک سلامت بادت
آه، از دست شرابی که تو بالا ببری
زهر مار و عسل، از روی لبم لب بردار
بیخودی بوسه به کندوی عسلها ببری
کبک کوهی خرامان! سر جایت بتمرگ
هی نخواه این همه صیاد به صحرا ببری
آخرین بار ِ تو باشد که میآیی در خواب
بعد از این پلک نبندم کــه به رویا ببری
لعنتـی! عمر مگر از سر راه آوردم
که همه وعده ی امروز به فردا ببری
این غزل مال تو، وردار و از اینجا گم شو
به درک با خودت آن را نبری یا ببری
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
سلام مثل همیشه عالی بود ... ممنون...
صدایت فوق العاده ست کاش از غزل های خانوم ها ی شاعر هم استفاده کنی ...از مرحوم نجمه زارع / خانم مریم جعفری آذرمانی / خانم زهرا بصارتی / خانم فاطمه اختصاری / خانم پانته آ صفایی و... شعر و غزل های خیلی زیبایی دارند پیشنهاد می دهم از شعرهایشام دکلمه بذارید استقبال می شود ...
ممنون حتما
شهرت میدری هم به این اعصاب خوردگیشه
بسیار عالیست
دستمریزاااااااااد
وای ...چه میکنه میدری ! عااالی دکلمه هم بیست
چقد خووووب بووود
لایک داری شهراد عصبی بودنتم عشقه دروغاتم عشقه فحشات قشنگ فحشاتو عشقه
عالیییی
چقد زیبا
ایول بی دی اس ام بودم چسپید