شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
از زندگانی ام گله دارد جوانی ام -
شرمنده جوانی از این زندگانی ام
دور از کنار مادر و یاران مهربان -
زال زمانه کشت به نا مهربانی ام
گیرم که آب ودانه دریغم نداشتند -
چون می کنند با غم بی همزبانی ام
پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق -
داده نوید زندگی جاودانی ام
گوش زمین به ناله من نیست آشنا -
من طایر شکسته پر آسمانی ام...
دارم هوای صحبت یاران رفته را -
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم
گفتی درآتشم بنشانی ولی چه سود -
بر خاستی که بر سر آتش نشانی ام
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
تا من به شوق این دهم و آن ستانمت
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بى وفا حالا که من افتادهام از پا چرا؟
نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر مى خواستی, حالا چرا؟
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توأم, فردا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
این قدر با بخت خواب آلود لالا چرا؟
آسمان چون شمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمى پاشد زهم دنیا چرا؟
شهریارا بی حبیب خود نمى کردی سفر
این سفر راه قیامت مى روی تنها چرا؟
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
شنیدن بازخوانی دکلمه با صدای رضا پیربادیان
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان