دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

آنگاه که می‌میرم-غادة السمان-دکلمه رضا پیربادیان

 آنگاه که می‌میرم
این حروف، مرا به سوی تو خواهند آورد
بی‌آنکه به راستی چیزی عوض شود
ای عشق بزرگ من!

آنگاه که می‌میرم
درون این ورق را خوب جست‌وجو کن
به غرفهٔ کلماتم برو
تا مرا در میان سطرها بیابی
که چونان جغد دهشت
خاموش در پروازم...
و آنگاه که اندوهگین شدی و گوشهٔ نوشته‌ام را آتش زدی
در کنارت حاضر می‌شوم
همچنان که جن‌ها حاضر می‌شوند
 در قصه‌های شامی مادر بزرگم
 آنگاه که آرزومندی، مویشان را آتش میزد!

آنگاه که این صفحه را خشمگین پاره کنی
فریاد درد مرا خواهی شنید...

اما چون آن را در محبت نگاهت غرق کنی
بی‌گمان، خورشید بر بالای گور من در بیروت
خواهد درخشید!


غادة السمان

برگردان:عبدالحسین فرزاد



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان

ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش

بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

از بس که دست می‌گزم و آه می‌کشم

آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش

دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که می‌سرود

گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خویش

کای دل تو شاد باش که آن یار تندخو

بسیار تندروی نشیند ز بخت خویش

خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد

بگذر ز عهد سست و سخن‌های سخت خویش

وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون

آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش

ای حافظ ار مراد میسر شدی مدام


جمشید نیز دور نماندی ز تخت خویش





دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

خرقه رهن خانهٔ خمار دارد پیر ما-خواجوی کرمانی-دکلمه رضا پیربادیان

خرقه رهن خانهٔ خمار دارد پیر ما

ای همه رندان مرید پیر ساغر گیر ما

گر شدیم از باده بدنام جهان تدبیر چیست

همچنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما

سرو را باشد سماع از نالهٔ دلسوز مرغ

مرغ را باشد صداع از نالهٔ شبگیر ما

داوری پیش که شاید برد اگر بی موجبی

خون درویشان بی طاقت بریزد میر ما

هم مگر لطف تو گردد عذر خواه بندگان

ورنه معلومست کز حد میرود تقصیر ما

صید آن آهوی روبه باز صیاد توئیم

ما شکار افتاده و شیر فلک نخجیر ما

تا دل دیوانه در زنجیر زلفت بسته‌ایم

ای بسا عاقل که شد دیوانهٔ زنجیر ما

از خدنگ آه عالم سوز ما غافل مشو

کز کمان نرم زخمش سخت باشد تیر ما

ره مده در خانقه خواجو کسی را کاین نفس

با جوانان عشرتی دارد بخلوت پیر ما






دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


نامه به مادر-سرگی یسنین-دکلمه رضا پیربادیان

زنده‌ای مادر
زنده‌ای هنوز؟
سلام بانوی پیرسال
سلام!
من نیز زنده‌ام.
ای کاش جاری باشند
هماره
بر کلبه‌ی کوچکت
پَرتـُوانِ ناگفتنیِ آن غروب.
برایم نوشته‌اند
چه بسیار
زیر همان بارانیِ کهنه‌ات
بر سرِ راه ایستاده‌ای
چشم‌انتظارِ من.
برایم نوشته‌اند
چونان همیشه
در شب‌های تاریک
تنها یک تصویر
پیش رویت هویدا می‌شود:
انگار به نزاعی در میخانه‌ای
خنجری فنلاندی به زیرِ قلبم فروکرده‌اند.
مهم نیست
نازنینم!
آرام باش!
این فقط هذیانی است
پسرت هنوز چندان پیمانه نمی‌زند
تا فراموش‌اش شود
که پیش از مرگ
باید به دیدارت بیاید.
مادر!
فرزندت هم‌چون گذشته آرام است
و همه‌ی آرزویش
جان‌دربردن از کولاکِ غم است و
راه‌یافتن به خانه‌ی محقرش.
آن‌گاه که شاخه‌های درختان
باغمان را به سپیدیِ بهار آذین کنند
باز خواهم­گشت
تنها، تو
سَحَرگاه
بیدارم نکنی از خواب
چنان که هشت‌سالِ پیش.
بیدار نکنی مادر
آرزوهای ازدست‌رفته را
و آن­چه به گذارِ زمان
جان داده‌است در من
دریغا!
چه پیش‌هنگام از سَر گذرانده‌ام
در زندگی
رنج را و درد را.
به دعا پندم مده مادر!
به گذشته هیچ راهِ بازگشتی نیست
تو مرا
تنها تکیه‌گاه و شادی
تنها نورِ ناگفتنی هستی
پس اندوهت را به نِسیان بسپار
و چنین غصه‌دارِ من منشین
و زیر بارانیِ کهنه‌ات
این‌سان فراوان
بر سرِ راه

چشم‌انتظارم نایست.





دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


در آخرین نامه‌ات از من پرسیده بودی-شیرکو بیکس-دکلمه رضا پیربادیان

در آخرین نامه‌ات از من پرسیده بودی
که چه سان تو را دوست دارم؟

عزیزکم، همچون بهار
که آسمان کبود را دوست دارد.

همچون پروانه‌ای در دل کویر
یا زنبوری کوچک در عمق جنگل
که به گل سرخی دل داده است
و به آن شهد شیرین‌اش.

آری، من این‌گونه تو را دوست دارم.

همچون برفی بر بلندای کوه
یا چشمه‌ای روان در دل جنگل
که تراوش ماهتاب را دوست دارد

عزیزکم
آنگونه که خودت را دوست داری،
آنگونه که خودم را دوست دارم

همانگونه دوستت دارم.





دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

حالم خوب است-سید علی صالحی-دکلمه رضا پیربادیان

حالم خوب است
هنوز خواب می بینم ابری می آید
و مرا تا سر آغاز روییدن بدرقه می کند
تابستان که بیاید نمی دانم چند ساله می شوم
اما صدای غریبی مرتب می خوانَدم
تو کی خواهی مرد !؟
به کوری چشم کلاغ ؛ عقابها هرگز نمی میرند
مهم نیست 
تو که آن بید لب حوض را به خاطر داری
همین امروز غروب
برایش دو شعر از نیما خواندم
او هم خم شد بر آب و گفت :

گیسوانم را مثل «ری را» بباف



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان



شبها که میگیرد دلم-شاعر ناشناس-دکلمه رضا پیربادیان

شبها که میگیرد دلم ،یاد تو را تن میکنم
تنها به یاد بودنت ،احساس بودن میکنم

خود را بغل میگیرمو ، از بین این دیوار ها
تنها به شوق یاد تو ،سودای رفتن میکنم

وقتی که جای خالیت ،خود را نمایان میکند
من در هجوم اشکها ،احساس مردن میکنم

کم دارد آغوش تورا ،این دستهای خسته ام
دور از هم آغوشی تو ،حس بریدن میکنم

این فکرهای لعنتی ،این خاطرات گم شده
آخر کجای ای جهان ،از عشق دیدن میکنم

این بغضهای تو به تو ،این اشکهای خود به خود
تا کی من این اندوه را ،باخود کشیدن میکنم

دلتنگ هستم خوب من ،ای کاش برگردی به من

شبها که میگیرد دلم ،یاد تورا تن میکنم.!!!




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان

نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد
خط ساقی گر از این گونه زند نقش بر آب
ای بسا رخ که به خونابه منقش باشد
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
غم دنیای دنی چند خوری باده بخور
حیف باشد دل دانا که مشوش باشد
دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش

گر شرابش ز کف ساقی مه وش باشد




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

یک شعر، یک بهانه ی بهتر به جای چای-سید حبیب نظاری-دکلمه رضا پیربادیان

یک شعر، یک بهانه ی بهتر به جای چای
یک استکان خیال مصور به جای چای

آرامش صدای تو وقتی که می برد
ما را به خلسه های مکرر به جای چای

دیگر چه جای واهمه! در این سکوت محض
فنجانی از ترانه بیاور به جای چای

در ذهن استکان تهی از کمانچه ام
حتماً بریز یک نت دیگر به جای چای

لب تر نکن به تلخی این قهوه خانه ها
بانوی تا همیشه مکدر - به جای چای

برگشته از ملال همین روزمره گی
بگذار روی شانه ی من سر به جای چای

پلکی بزن برای من ِتشنه تر بریز
یک جفت چشم قهوه ای ِتر به جای چای

با من بنوش ای غم جامانده در دلم!

یک شعر _ یک خیال مصور _ به جای چای




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

چون است حال بستان ای باد نوبهاری-سعدی-دکلمه رضا پیربادیان

چون است حال بستان ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری

یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل
ور نه به شکل شیرین شور از جهان برآری

گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری

ور قید می‌گشایی وحشی نمی‌گریزد
دربند خوبرویان خوشتر که رستگاری

زاول وفا نمودی چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم سست آمدی به یاری

عمری دگر بباید بعد از فراق ما را
کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری

هر درد را که بینی درمان و چاره‌ای هست

درمان درد سعدی با دوست سازگاری



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان