دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

هیچیم و چیزی کم -اخوان ثالث- دکلمه رضا پیربادیان

هیچیم

هیچیم و چیزی کم

ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید

وز اهل عالم های دیگر هم

یعنی چه؟ پس اهل کجا هستیم؟

از اهل عالم هیچیم و چیزی کم، گفتم.

غم نیز چون شادی برای خود خدایی ،عالمی دارد

نور سیاه و مبهمی دارد

پس زنده باش مثل شادی، غم

ما دوستدار سایه های تیره هم هستیم

و مثل عاشق، مثل پروانه

اهل نماز شعله و شبنم

اما

هیچیم و چیزی کم.

***

رفتم فراز بام خانه ، سخت لازم بود

شب بود و مظلم بود و ظالم بود

آنجا چراغ افروختم،اطراف روشن شد

و پشه ها و سوسکها، بسیار

دیدم که اینک روشنایم خرده خواهد شد

کشتم اسیر بی مروت زرده خواهد شد

باغ شبم افسرده خون مرده خواهد شد

خاموش کردم روشنایی را

و پشه ها و سوسکها رفتند

غم رفت ، شادی رفت

و هول و حسرت ترک من گفتند

و اختران خفتند

آنگاه دیدم، آن طرف تر از سکنج بام

یک دختر زیباتر از رویای شبنمها

تنها

انگار روح آبی و آب است

انگار هم بیدار و هم خواب است

انگار غم در کسوت شادی ست

انگار تصویر خدا در بهترین قاب است

انگار ها بگذار

بیمار،

او آن (( نمی دانی و می دانی )) ست

او لحظه فرار جادویی

او جاودانه ، جاودانتاب است

محض خلوص و مطلق ناب است.

***

از بام پایین آمدیم، آرام

همراه با مشتی غم و شادی

وبا گروهی زخم ها و عده ای مرهم

گفتیم بنشینیم

نزدیک سالی مهلتش یک دم

مثل ظهور اولین پرتو

مثل غروب آخرین عیسای بن مریم

مثل نگاه غمگنانه ما

مثل بچه آدم

آنگه نشستیم و به خوبی خوب فهمیدیم

باز آن چراغ روز و شب خامشتر از تاریک

هیچیم و چیزی کم
.


دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان