دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

گلوگاهت را به من بسپار -منوچهر آتشی-دکلمه رضا پیربادیان

گلوگاهت را به من بسپار و دهانت را.
می‌خواهم آواز زلالی بخوانم برای کهورهای دشتستان
[در آفتاب می‌روند فصل‌ها، و علف‌ها
گر می‌گیرند از عطش خویش و شعله
به‌هم هدیه می‌دهند]

گیسوانت را به من بسپار
می‌خواهم آواز تاب‌داری بخوانم که سایه بیفکند بر وطنم
که ببارد
بر دانه‌ای ــ که مثل دلم ــ
در عمق این جهنم سوزان پنهان است
[در آفتاب می‌روند آب‌ها
در آفتاب می‌نشیند دشت
و بذرها
در خاکه‌های خاکستر می‌پوسند]

چشمانت را به من بسپار
می‌خواهم که خیس ببینم گیتی را
و خیس و سبز برویانم آتش را
از گورهای مشتعلِ سرگردان
[در آفتاب می‌وزد زمین
در آفتاب می‌وزد جهان
و آدمیان
در آفتاب به مسلخ می‌روند]

قلبت را به من بسپار
می‌خواهم دهل بکوبم

در این ظلمات آفتابی

می‌خواهم دهل بکوبم.




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان


چشم‌هایت-ناظم حکمت-دکلمه رضا پیربادیان

چشم‌هایت،
چشم هایت، چشم‌هایت
چه در زندان
چه در مریض‌خانه
به دیدارم بیا
چشم‌هایت،
چشم‌هایت، چشم‌هایت
سرشار از آفتاب‌اند،
آن‌سان که کشتزارانِ آنتالیا
در صبحگاهانِ اواخر ماه می.

چشم‌هایت،
چشم‌هایت، چشم‌هایت
در برابرم بارها باریدند
خالی شدند
چون چشم‌هایِ درشتِ آن کودکِ شش ماهه
اما یک روز هم بی‌آفتاب نماندند.

چشم هایت،
چشم هایت، چشم‌هایت
بگذار خمار آلوده و
خوشبخت بنگرند،
و تا آن‌جا که باور دارند
دلبستگی انسان را
به دنیا بنگرند
که چگونه افسانه‌ می‌شوند
و زبان به زبان می‌چرخند.

چشم‌هایت،
چشم‌هایت، چشم‌هایت
بلوط زارانِ «بورسا*»اند... در خزان
برگ‌های درختانند
بعد از باران تابستان
و در هر فصل و
هر ساعت... استانبول‌اند.

چشم‌هایت،
چشم هایت، چشم‌هایت
روزی خواهد رسید
محبوبم!
روزی فرا خواهد رسید
که انسان‌ها
با چشم‌هایت، یک‌دیگر را
خواهند نگریست
با چشم‌های تو
خواهند نگریست.

ترجمه:حامد رحمتی



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی-حافظ-دکلمه رضا پیربادیان

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو

ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت

صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل

شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی

در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست

رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم

کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق

کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی



دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

تا صبح‌دم به یاد تو شب را قدم زدم_حسین منزوی-دکلمه رضا پیربادیان

تا صبح‌دم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبح‌دم زدم

با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم

او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهب‌ات را رقم زدم

تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق‌ها،‌ علم زدم

با وامی از نگاه تو خورشیدهای شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم

هر نامه را به نام و به عنوان هر که بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم

تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم

از شادی‌ام مپرس که من نیز در ازل

همراه خواجه قرعه‌ی قسمت به غم زدم




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان

السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما-علیرضا قزوه-دکلمه رضا پیربادیان

السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما
ما به دنبال تو می‌گردیم و تو دنبال ما

ماهِ پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو
رؤیت این ماه یعنی نامۀ اعمال ما

خاصه این شب‌ها که ابر و باد و باران با من است
خاصه این شب‌ها که تعریفی ندارد حال ما

کاش در تقدیر ما باشد همه شب‌های قدر
کاش حَوِّل حالَنایی‌تر شود احوال ما

ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم
ماه با پای خودش آمد به استقبال ما

گوشۀ چشمی به ما بنمای ای ابروهلال

تا همه خورشید گردد روزی امسال ما




دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان