آنجا که نباشد کسی از ایل و تبارم
می یابمت آری به دلم فال تو افتاد
هرچند کمی زود و؛ کمی دیر؛ بهارم
دلم گرفته، برایم بهار بفرستید
ز شهر کودکیم یادگار بفرستید
دلم گرفته پدر! روزگار با من نیست
دعای خیر و صدای دوتار بفرستید
اگر چه زحمتتان میشود ولی این بار
برای دخترک خود «قرار» بفرستید
غم از ستاره تهی کرد آسمانم را
کمی ستارهی دنباله دار بفرستید
به اعتبار گذشته دو خوشهی لبخند
در این زمانهی بیاعتبار بفرستید
تمام روز و شب من پُر از زمستان است
دلم گرفته برایم بهار بفرستید
در حیرتم که شهره به بی بند و باری ام
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
من دوستدار بستنی زعفرانیام
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان
بغض دارد سینه ام حال سه تارم خوب نیست.....
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
او استکان چایی خود را نخورد و رفت
بغض مرا به دست غزل ها سپرد و رفت
گفتم نرو ! بمان ! قسم ات می دهم ولی
تنها به روی حرف خودش پا فشرد و رفت
گفتم که صد شمار بمان تا ببینم ات
یک خنده کرد و تا عدد دَه شمرد و رفت
گفتم که بی تو هیچم و او گفت بی نه با!
در بیت اخرین غزلم دست برد و رفت
یعنی به قدر چای هم ارزش...؟نه بی خیال
او استکان چایی خود را نخورد و رفت
کمی تا قسمتی ابریست چشمان تو انگاری
سوارانی که در راهند میگویند می باری
تو را چون لحظه های آفتابی دوستت دارم
مبادا شعله هایم را به دست باد بسپاری
مبادا بعد از آن دیدارهای خیس و رویایی
مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری
زمستان بود و سرمایی تنم را سخت می لرزاند
و من در خواب دیدم در دلم خورشید می کاری
هوا سرد است و نعش صبح روی جاده می رقصد
عطش دارم بگو: کی بر دلم یک ریز می باری
دوست دارم ترا و می دانم که از این قصه سخت غمگینی
مرد رویای هر شبت را در طالع نحس من نمی بینی
دوست داری که با کسی جز من زین کنی اسب آرزوها را
تا که روزم سیاهتر بشود بسپاری به باد موها را
دوست داری به نم نم باران بزدایی غبار یادم را
دوست داری که با خودت ببری روزهای همیشه شادم را
خواب می بینی از تو دل کندم در پی ات سایه سیاهی نیست
گم شدم در هزارتویی که به تو در انتهاش راهی نیست
برسی ای تمام حسرت من کاش روزی به آرزوهایت
تا که هر دو به کام دل برسیم جان دهم روی دار موهایت
از تو دلگیر نیستم بانو ، دلت از من اگر فراری شد
این گناه پرنده نیست اگر قفسی عاشق قناری شد
تو برو با هر آنکه می خواهی من و این بار مانده بر دوشم
از من اما نخواه دل بکنم از عروس خیال آغوشم
ای بنا کرده سرنوشتم را بر گسلهای شاید و ایکاش
من همیشه به یاد تو هستم تو اگر خواستی به یادم باش
اشک هجران که بر دیده خونبارت رفت