یله
بر نازکای چمن
رها شده باشی
پا در خنکای شوخ چشمهئی،
و زنجره
زنجیره بلورین صدایش را ببافد.
در تجرّد شب
واپسین وحشت جانت
ناآگاهی از سرنوشت ستاره باشد،
غم سنگینت
تلخی ساقه علفی که به دندان میفشری.
همچون حبابی ناپایدار
تصویر کامل گنبد آسمان باشی
و روئینه
به جادوئی که اسفندیار.
مسیر سوزان شهابی
خطّ رحیل به چشمت زند،
و در ایمنتر کنج گمانت
به خیال سست یکی تلنگر
آبگینه عمرت
خاموشی
درهم شکند.
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
آه اگر آزادی سرودی می خواند کوچک ، کوچکترحتا ، از گلوگاه یکی پرنده!
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
به مرگی جان می سپارم که ازآنِ من نیست.
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
گر بدین سان زیست باید پست
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم
بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بست
گر بدین سان زیست باید پاک
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه
یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
- بی آرزو چه می کنی ای دوست ؟
- به ملال
در خود به ملال
با یکی مرده سخن می گویم .
شب خامش استاده هوا
وز آخرین هیاهوی پرندگان کوچ
دیرگاه ها می گذرد
اشک بی بهانه ام آیا
تلخه ی این تالاب نیست ؟
- ازاین گونه
بی اشک
به چه می گریی ؟
-مگر آن زمستان خاموش خشک در من است .
به هر اندازه که بیگانه وار
به شانه برت سرنهم
سنگ باری آشناست
سنگ باری آشناست غم .
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
خوشا نظر بازیا که تو آغاز میکنی !
پس پشت مردمکانت
فریاد کدام زندانی ستپرواز میکنی !
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
شنیدن بازخوانی دکلمه با صدای رضا پیربادیان
با من وعده ی دیداری بده...
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
عشق را ای کاش زبان سخن بود...
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
غم نان اگر بگذارد
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان