دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

پشت هیچستانم-سهراب سپهری-دکلمه رضا پیربادیان

به سراغ من اگر می آیید.

پشت هیچستانم

پشت هیچستان جایی است.

پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصدک هایی است

که خبر می آرند از گل واشده در دورترین بوته خاک

روی شن ها هم نقش سم اسبان سواران ظریفی است که صبح

به سر تپه معراج شقایق رفتند

پشت هیچستان چتر خواهش باز است

تا نسیم عطشی در بن برگی بدود

زنگ باران به صدا می آید

آدم اینجا تنهاست

و در این تاریکی سایه نارونی تا ابدیت جاری است

به سراغ من اگر می آیید نرم و آهسته بیایید

مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من


شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 26 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:58

به سراغ من............. سالهاست.....

کسی نمیاید.....

من اینجا تنهام

...............



مسیحا این بلند بگو....اصلا فریاد بزن


"آدم اینجا تنهاست"

راحله باجلان چهارشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 10:54

تورو خدا معنی این شعر و بزارید

معنی نداره شعر

hamidreza دوشنبه 12 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 01:26

زندگی حس غریبیست که یک مرغ مهاجر دارد...
زندگی سوت قطاریست که در خواب پلی میپیچد...

پشت هیچستانم پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 06:14

هرگز تنها شده ای ؟
درتنهایی چه حسی داری؟
بعضی وقتها تنهایی لذت دارد ،
بفکر وامیدارد ...
باخودواقعی ات بعداز کلی مشغله و سرگرمی روزانه وتکراری ،روبرومی کند....
به خودت می آیی که سالها دویده ای و به جایی که در دل داشته ای نرسیده ای ...
پزشکی ،مهندسی ، استادی،پولداری، خانه داری ،ماشین داری ،زندگی با دوستان ودیگران تورا به آنجایی که باید می رسیدی ،نرسانده اند
ونقابی بیش نبوده اند بر روح عریان تو ...آنجاست که به پشت هیچستان می رسی و متوجه می شوی که چقدررررتنهایی ....چون به دنبال تقویت جسم و اهداف دنیایی بوده ای که آن هم خوب است ولازم زندگی اما کافی نیست ... روحت غریب وتنها وضعیف مانده ....غذای روح این چیزها نیست ،چیز دیگریست ...
پشت هیچستانم
خودِ هیچستانم...
باخودِعریانم
دردل تنهایی
حرفهایی
دارم...
ای خودِ تنهایم !
به کجایی خواهی رفت
با تن تنهایت؟
چه غریبستانیست
آدم‌اینجا تنهاست ،
هیچکس حرف ندارد با تو....
حرفی از جنس بلور ...
روشن از آتش ونور...
همه اینجا سردند
و جهان یخ زده است
نور خورشید انگار نمی تابد
وشب همه جا گسترده است ...
ظلمت وتاریکی همه را اپژمرده است
کاش فردا که جهان خالی شد
از حضور آدم
تو نباشی تنها ...
پشت هیچستانم...
جای دنجی دارم...
با خودم حرف صمیمی دارم
دل من می فهمد حال خوشرنگ مرا
هیچ نام دگرم...
بلکه همزاد من است
پشت هیچستانم
خودِ هیچستانم

بنده خدا جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1401 ساعت 10:59

سهراب سپهری بی نظیره

خلیل چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 00:02

سهراب...مرغ مهاجر... روحش شاد و یادش جاودانه بادا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد