اصلا قرار نیست که سرخم بیاورم
حالا که سهم من نشدی کم بیاورم
دیشب تمام شهر تو را پرسه میزدم
تا روی زخمهای تو مرهم بیاورم
میخواستم که چشم تو را شاعری کنم
امّا نشد که شعر مجسم بیاورم
دستم نمی رسد به خودت کاش لااقل
می شد تو را دوباره به شعرم بیاورم
یادت که هست پای قراری که هیچ وقت.....
میخواستم برای تو مریم بیاورم؟
حتی قرار بود که من ابر باشم و
باران عاشقانه ی نم نم بیاورم
کلّی قرار با تو ولی بی قرار من
اصلا بعید نیست که کم هم بیاورم
......
اما همیشه ترسم از این است٬ مردنم
باعث شود به زندگیت غم بیاورم
حوّای من تو باشی اگر٬ قول میدهم
عمراً دوباره رو به جهنّم بیاورم
خود را عوض کنم و برایت به هر طریق
از زیر سنگ هم شده٬ آدم بیاورم
بگذار تا خلاصه کنم٬ دوست دارمت
یا باز هم بهانه ی محکم بیاورم
شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان
عجیب بود که این بار انقدر تند خوندید جناب پیربادیان...
خوبه یا بد؟
اصلا هم بعید نیست که کم بیاورم
اگه یه روزی بیاد که مسیحادیگه نخاد دکلمه کنه
مسیحا برای همیشه بمون
با سلام و عرض ادب
بسیار عالی بود.اما منم با دوستان موافقم کمی تند خوندید.غزل فوق العاده ای بود ممنون.
غزل قشنگیه بد نیست اگه یک بار دیگه با اون صدای زیباتون باز خوانیش کنی
این غزل زیبایی بود که گریم گرفت
دستتون درد نکنه عالی بودشاهکار بود
شعر بسیار زیباست خوش بحالت با ذوق سلیمی ک دارین