دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com
دکلمه های رضا پیربادیان

دکلمه های رضا پیربادیان

Email: pirbadian@gmail.com

آمد درست زیر شبستان گل نشست-محمد حسین بهرامیان-دکلمه رضا پیربادیان

آمد درست زیر شبستان گل نشست

دربیـن آن جماعت مغـرور شب پرست

یک تکــــه آفتاب؟ نــه! یک تکه از بهشت...

حالا درست پشت سر من نشسته است


این بیت مطلع غزلــی عاشقانه نیست

این چندمین ردیف نمازی خیالی است

گلدسته اذان و من های هــای های

الله اکبر و... َانَا فی کُلِّ واد ِ ... مست

سُبحـــانَ مَن یُمیت ُ و یُحیــــــــی و  لا ا له

ا لّا هُو ا لــَّــذی ا خَذ ا لعهْــــدَ فی ا لَسْت


(یک پرده باز پشت همین بیت می کشیم

او فکر می کنیم در این پرده مانده است)

..................................................

ســـارا سلام!... اشهــــد ان لا ا لــــه ... تــو

با چشمهای سرمه ای... ان لا ا له ...مست

دل می بری که...حیّ علی ... های های های

" هر جا کــــه هست پرتــو روی حبیب هست"

بالا بلند!  عقــــد تــــــو را با لبـــــــــان من

آن شب مگر فرشته ای از آسمان نبست؟

باران جل جل شب خـــــــــرداد تــــــوی پـــارک

مهرت همان شب.. اشهد ان...دردلم نشست

آن شب کبو .. (کبو).. کبوتــری از بامتان پرید

نم نم نما (نما) نماز تو در بغض من شکست

سُبحانَ مَن یُمیت ُ و یُحیــــــــی و   لا ا لـه

ا لّا هُو ا لــَّــذی ا خَذ ا لعهْــــدَ فی ا لَسْت

سبحان ربِّ هر چــــه دلـــــم را ز من بریــــد

سبحان ربِّ هر چه دلم را ز من گســــست

سُبحان ربــــی ا لـْـ ... من و سارا .. بحمــــــده

سُبحان ربی ا لــْ ... من و سارا دلش شکست

سُبحان ربی ا لـْـ ... من و سارا به هم رسیــ...

سُبحانَ تا به کـی من و او دست روی دست؟

زخمـــــم  دوباره  وا شد  و  ایــــــاکَ نستعین

تا اهدنا ا لصـْ ... سرای تو راهی نمانده است

(یک پرده باز بیـــن من و او کشیده اند

سارا گمانم آن طرف پرده مانده است)



شنیدن دکلمه با صدای رضا پیربادیان


نظرات 3 + ارسال نظر
خسته جمعه 12 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 23:57 http://boghzhay-e-man.blogfa.com

یه دنیا ممنون...
فوق العاده بود...

سهیل شنبه 13 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:02 http://Titbit.BlogSky.Com

" گریه نکن ری را.. "

نه
پرس و جو مکن
حالم خوب است
همین دمدمای صبح
ستاره ای به دیدن دریا آمده بود
می گفت ملائکی مغموم ماه را به خواب دیده اند
که سراغ از مسافری گم شده می گرفت
باران می آید
و ما تا فرصتی ... تا فرصت سلامی دیگر خانه نشین می شویم .
کاش نامه را به خط گریه می نوشتم ری راچرا باید از پس پیراهنی سپید
هی بی صدا و بی سایه بمیریم !
هی همین دل بی قرار من ، ری را
کاش این همه آدمی
تنها با نوازش باران و تشنگی نسبتی می داشتند
ری را ! ری را !
تنها تکرار نام توست که می گویدم
دیدگانت خواهرانه بارانند .
سر انجام باورت می کنند
باید این کوچه نشینان ساده بدانند
که جرم باد ، ربودن بافه های رویا نبوده است
گریه نکن ری را *
راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است
دوباره اردیبهشت به دیدنت می آیم
خبر تازه ای ندارم
فقط چند صباح پیشتر
دو سه سایه که از کوچه پائین می گذشتند
روسری های رنگین بسیاری با خود آورده بودند
ساز و دهل می زدند
اما کسی مرا نمی شناخت
راهمان دور و دلمان کنار همین گریستن است
خدا را چه دیده ای ری را !
شاید آنقدر باران بنفشه بارید
که قلیلی شاعر از پی گل نی
آمدند ، رفتند دنبال چراغ و آینه
شمعدانی ، عسل ، حلقه نقره و قرآن کریم
حیرت آور است ری را ،
حالا هر که از روبرو بیاید
بی تعارف صدایش می کنیم بفرما !
امروز مسافر ما هم به خانه بر می گردد.


پاورقی:
* ری را: " ری را " به معنی زن می باشد.
"ری‌ را"، در زبان‌ مازندرانی‌ به‌ معنای‌ "هان!" ، "آگاه‌ باش!" ، "بیدار باش!" و "هشدار!" است.‌ این‌ کلمه‌ در بازی‌ سنتی‌ ومحلی‌ و کودکانه‌ مترادف‌ "بپا و هوشیار باش" به‌ کار

می‌رود.
مطابق یک افسانه قدیمی در شمال بانویی است که باعث زیبایی جنگلهای مازندران می شود. نوعی باران در شمال است. نام قدیمی شهر بابل بوده..

مرجان دوشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1397 ساعت 18:08

عجب شعر زیبایی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد