مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من
که جز ملال نصیبی نمیبرید از من
زمین سوخته ام نا امید و بی برکت
که جز مراتع نفرت نمی چرید از من
عجب که راه نفس بسته اید بر من و باز
در انتظار نفس های دیگرید از من
خزان به قیمت جان جار می زنید اما
بهار را به پشیزی نمی خرید از من
شما هر آینه، آیینه اید و من همه آه
عجیب نیست کز اینسان مکدرید از من
اگر فرو بنشیند ز خون من عطشی
چه جای واهمه تیغ از شما ورید از من
برایتان چه بگویم زیاده بانوی منشما که با غم من آشناترید از من
دانلود دکلمه با صدای رضا پیربادیان